اسدی: 6 ماه پشت دروازه تمرین کردم تا 10 دقیقه بازی به من برسد
ابراهیم اسدی هافبک اسبق پرسپولیس پای سوالات خبرنگار پیروزی نشسته است.
به گزارش پیروزیدیلی، ابراهیم اسدی یکی از خوبهای دهه 80 پرسپولیس بود. بازیکنی که گرچه زمانی که به جمع سرخپوشان پیوست خیلی جوان بود ودر جمع ستارههای بزرگ، کار سختی برای نشان دادن خود و رسیدن به ترکیب اصلی داشت اما وقتی از این تیم میرفت، بازوبند کاپیتانی را بر بازو داشت و هافبک و بازیکنی تاثیرگذار در ترکیب ثابت تیم بود. با کم و زیاد این تیم ساخت و درنهایت هم در سالهای آخر فوتبالش تصمیم گرفت راهی تیم علیپروین در استیل آذین شود و این تیم را با کمک آن کادرفنی و آن ستارههای پا به سن گذاشته، به لیگ برتر برساند. گرچه حالا از این تصمیم پشیمان است و میگوید اگر در پرسپولیس میماندم رکورد تعداد بازی در این باشگاه را میشکستم.
ساعتی با ابراهیم اسدی از گذشته و حال گفتیم و شنیدیم. حرفها و خاطرات جالبی داشت که میتوانید در زیر بخوانید:
- این روزها هر چقدر هم حاشیه و مشکل پیرامون پرسپولیس باشد، باز هم تیم دارد خوب نتیجه میگیرد.
خداراشکر پرسپولیس از ابتدای این فصل روند رو به رشدی داشته، البته مشکلات زیادی هم اطراف تیم بوده که کار را سخت کرده اما امیدوارم تیم بتواند امسال هم قهرمانی را از آن خودش بکند. تیم برانکو از نظر فنی و تاکتیکی توان زیادی دارد و به خاطر همین حتی با وجود مشکلات باز هم میتواند کار را دربیاورد.
- میشد جلوی خیلی از مشکلاتی که این فصل پیش آمد را گرفت.
من فکر میکنم با عدم آگاهی مدیران قبلی دچار مشکلات زیادی شدیم. طاهری در این دو سال اخیر کارهای خوبی در باشگاه انجام داد و نسبتا به ثبات مدیریتی رسیده بودیم چه از نظر تیمداری و چه از نظر باشگاهداری. نتایج این را تایید میکند. در این مدت باشگاه به خاطر عدم اطلاع مدیران سابق با مسائل زیادی مواجه شده بود و هنوز هم درگیر آن است. در محرومیتهایی هم ایجاد شد، شاید خود بازیکن هم مقصر بود، اما به هرشکل اینها مسائلی بود که باشگاه با آنها درگیر شد. البته نکته امیدوارکننده ماجرا، برانکو بود که ثبات تیمیاش را حفظ کرد و اجازه نداد این مسائل روی نتایج تیمش تاثیر منفی داشته باشد.
- خوشبختانه بحث این روزهای پرسپولیس خوشایند است، برد بعد از برد و رکورد بعد از رکورد. اگر موافقید کمی به گذشته برویم. به روزهایی که شما تازه در این فوتبال گل کرده بودید.
سال 77 بود که برای اولین بار آمدم تمرین پرسپولیس و تست دادم، تیم فکر کنم دست حمید درخشان بود، در تست قبول هم شدم اما چون دبیرستانی بودم و مدارس آن زمان صبح و بعدازظهر بود، نتوانستم در تمرینات تیم حاضر شوم.
- یک سال بعدش اما به پرسپولیس آمدید.
استانکو تازه رفته بود.
- راستی از احوال این روزهای استانکو خبر دارید که بیمار است و پایش را از دست داده؟
وای نه! نشنیده بودم. خدا کند حالش خوب بشود، او جزو بهترین مربیان خارجی تاریخ پرسپولیس بود... سال 78 با آتشنشانی که تیم دسته یکی باشگاههای تهران بود مقابل جوانان پرسپولیس بازی کردم و دو تا گل زدم. عدهای از هواداران به علی پروین خبر دادند که آتشنشانی یک هافبک وسط خوب دارد، من هم رفتم یک تست کوچک دادم. جلوی مقاومت 10 دقیقه برای پرسپولیس بازی کردم که یک پاس گل هم به بزیک دادم و قبول شدم.
- چقدر قرارداد بستید؟
دو میلیون به من دادند. عابدینی مدیرعامل بود. 800 هزار تومانش را برای مربیام یک موتور هوندا خریدم و چون تازه دیپلم گرفته بودم و باید خدمت سربازی میرفتم، یک میلیون و دویستتومانش را هم همراه با هادی عقیلی، مجتبی فرجی و پسر مهندس عابدینی دادیم و خدمتمان را خریدیم.
- آن سالها پرسپولیس پر از ستاره بود. برای بازیکنی که تازه هم دیپلم گرفته، پیوستن به این تیم بزرگ و جا افتادن در آن کار سختی به نظر میرسد.
واقعا همینطور بود. شاید باورتان نشود اما در این تیم کسی مثل من که خیلی جوان بودم باید فقط 6 ماه پشت دروازه تمرین میکردم. تیم خیلی پرمهره بود، اما انسجام تیمی تحت هر شرایطی حفظ میشد. یکی که تازه به تیم میآمد مثل امروز نبود که ایجنت فیلم بازی را بفرستد و بازیکن بیاید خیلی شیک قرارداد ببندد و فقط تست پزشکی بدهد. بازیکن باید میآمد و عاشق آن لباس بود و خیلی زحمت میکشید.
- پست شما هم آن زمان واقعا پرترافیک بود.
6-7 هافبک داشتیم، آن هم چه اسمهایی: حسین عبدی، حامد کاویانپور، علی کریمی، حمید استیلی، اسماعیل حلالی، مهدی تارتار. به قول علیآقا، یک تریلی میخواست فقط اسمهایشان را بکشد. من باید خیلی زحمت میکشیدم که بتوانم در این تیم جا بیافتم.
- سال اول که فیکس نشدید؟
نه، فیکس نشدم. از 10 دقیقه تا یک ربع شروع شدم، خب آن زمان علی پروین خیلی به جوانان اعتماد نداشت.
- البته کلا فوتبال ما آن زمان همینطوری بود. خیلی به جوانان میدان داده نمیشد، تجربه در گزینشها حرف اول را میزد.
واقعا زمان ما کار برای جوانان خیلی سخت بود. کریم باقری هم تازه رفته بود، وگرنه اگر او بود که دیگر اصلا آن فصل ذرهای به من بازی نمیرسید. کارم از 10 دقیقه، یک ربع شروع شد که درسالهای دوم و سوم وضعیت بهتر شد.
- قرارداد سالهای بعدتان چقدر بود؟
سال دوم پنج میلیون، سال سوم 8 میلیون، سال چهارم 14 میلیون... آخرین سالی که من در پرسپولیس بودم فصل 86-87 بود که انصاریفرد و کاشانی بودند و من 92 میلیون تومان گرفتم. من هنوز هم 70 میلیون از باشگاه طلب دارم.
- اتفاقا میخواستم همین را بپرسم که پیگیر طلبتان بودید؟
هفته پیش باشگاه بودم، گفتم طلبم را نمیخواهم و آن را میبخشم اما بیایید و مشکل مالیاتیام را حل کنید. فکر کنید فصل 85-86 قرارداد من را زده بودند 120 میلیون که من از باشگاه درنهایت 80 میلیون گرفتم. سال بعدش هم 120 زده بودند که 92 میلیون گرفتم اما اداره مالیات 2 تا 120 میلیون برای من محاسبه کرده و تمام حسابها، ماشین، موبایل و زندگیام توقیف شده. رفتم باشگاه که آقای گرشاسبی را ببینم، وقت نداشتند. البته مسئولان اقتصادی باشگاه را دیدم که گفتند پروندههای آن زمان را ندارند و قرار شد به اداره مالیات نامه بزنند. مالیاتم 50-60 میلیون بود اما با جریمه به 245 میلیون رسید که از سال 85-86 هست. قرارداد ما آن زمان بد نبود، دستشان درد نکند اما اگر بخواهیم به روز حساب کنیم، بیتعارف شاید قراردادمان 800-900 میلیون میشد. آن زمان همه واقعا به عشق خودِ پرسپولیس و هوادارانش بازی میکردند و قرارداد میبستند. همه هم نسبت به پیراهنی که میپوشیدند عِرق و تعصب داشتند اما حالا همه چیز شده پول، فقط پول است که مشکلات را حل میکند. مبنای همه جابهجاییهای فوتبالی پول است.
- شاید هم به نوعی پول اینقدر دردسر درست کرده؟
این را هم میشود گفت. حمید استیلی بزرگتر من بود، یکی از بهترین هافبکهای ایران. قبلا هم این را یک جایی گفتم که یک روز استیلی به من گفت «ابراهیم تا پلک بزنی فوتبالت تمام شده»، چون بچه بودم گفتم من فیکس هستم و حتما میخواهد روحیهام را خراب کند. این ذهنیت را داشتم اما خیلی زود متوجه شدم استیلی حرفش چقدر درست بود. واقعا تا چشم روی هم گذاشتیم دوره فوتبالمان تمام شد.
- تازه شما سالهای زیادی هم در پرسپولیس بازی کردید. باز هم حسرت دارید؟
الان هم دوست داشتم شرایط طوری بود که در پرسپولیس بازی میکردم، یا اینکه دوره اوجم بیشتر بود. الان به شاگردان خودم هم میگویم که قدر این روزهایشان را بدانند. آن زمان شاید در یک فصل به ما 3-4 بازی بیشتر نمیرسید، بسکه تیم مهره خوب و آماده داشت. یک جنگ بود، جنگی تمام عیار. ولی تیم بزرگتر داشت و بزرگتر همه ما، علی پروین بود. میرفتیم اردوی خارج از تهران، به ما میگفتند 10 روز به عشق علی پروین حواستان را جمع کنید که مدیر هتل از شما راضی باشد. روز آخر علی آقا میآمد و به بچهها میگفت خدا پدرتان را بیامرزد، مجموعه هتل از شما راضی بودند. در آن تیم هر بازیکنی هم برای خودش یلی بود. ما عابدزاده را داشتیم، علی کریمی را، رضا شاهرودی، مهرداد میناوند، حمید استیلی و ... هر کدام اینها در فوتبال ما برند بودند. افشین پیروانی و نادر محمدخانی. اما تیم بزرگتر داشت که به کسی هم باج نمیداد، علی آقا نمیگذاشت غریبه در تیم رخنه کند.
- همین بزرگترها همیشه نقشی غیرقابل انکار در هدایت جوانان و آرام کردن حاشیهها داشتند.
روز اول که رفتم تمرین پرسپولیس، مجتبی محرمی سال آخرش بود که فوتبالش داشت تمام میشد. مدیر تدارکاتمان الیاس مژده جو بود، گفت به رختکن برو و شیرینی و شربت بخور. رفتم رختکن، محرمی و عابدزاده نشسته بودند، من در زدم و وارد رختکن شدم، آنها از آیینه نگاه کردند و مرا دیدند. مجتبی محرمی گفت چیزی گفتی؟ گفتم سلام کردم. بعد مجتبی با صدای بلند گفت از این به بعد وارد رختکن شدی، اول بلند سلام میکنی که همه صدایت را بشنوند. گفتم چشم آقا و بدون اینکه شیرینی و شربت بخورم از رختکن خارج شدم. 10-12 سال بعد مجتبی محرمی را در یک مراسم که پیشکسوتان بودند دیدم، گفتم یادت هست با من این کار را کردی؟ گفت اگر آن موقع گوشت را نمیگرفتم، نمیشدی ابراهیم اسدی! شرایط آن زمان خیلی با امروز فرق میکرد. نه تنها فوتبال، بلکه در خانواده هم شرایط به شکلی دیگر بود. ما جرات نداشتیم جلوی پدر و مادرمان پایمان را دراز کنیم. موبایل هم که نبود، یک نفر که در خانهاش تلفن داشت خیلی پولدار بود. الان بچه 5 ساله هم تبلت دارد. بچه خواهر خودم 3-4 ساله هست، دائم میگوید دایی بیا ماشین بازی کنیم. سر بچهها در تبلت است.
- گل قهرمانی پرسپولیس در اولین دوره لیگ برتر را هم شما زدید. گل خاطرهانگیزی بود.
همین گل قهرمانی را هیچکسی باورش نمیشد من بزنم، اما به خودم الهام شده بود.
- یادم هست بعد از بازی در مصاحبههایتان همین را گفته بودید که میدانستم گل میزنم.
همسایه روبرویی ما آن زمان استقلالی بود، که اتفاقا حالا هم با هم هستیم، به او گفته بودم. من مینیسک پایم را عمل کرده بودم و پروین از مصدومیت من خیلی ناراحت شده بود، گفت برو نمیخواهمت، اما من رفتم عمل کردم و یک ماهه برگشتم. خدا رحمت کند دکتر ثابتیفر را همراه با دکتر زرینه خیلی زحمت کشیدند و من را به بازیها رساندند. علیآقا آن سالها دوستی داشت به نام امیرخان، او هی داد و بیداد میکرد که ابراهیم را بفرست زمین. آنقدر او اصرار کرد که علی پروین دقیقه 62-63 من را به زمین فرستاد. به داوود فنایی که پایش شکسته بود و سهراب انتظاری که روی نیمکت بودند، گفتم من به زمین بروم گل میزنم و قهرمان میشویم. داوود گفت «مگه الکیه، استقلال مساوی هم بگیره، قهرمانه» سهراب ولی گفت «به حق فاطمه زهرا بری و گل بزنی». من هم به زمین رفتم و حامد سانتر کرد و من با ضربه سر زدم داخل دروازه. ما یک هیچ بردیم و استقلالیها یک – هیچ باختند و پرسپولیس قهرمان شد. علیآقا سرم را بوسید و گفت ابراهیم باید پایت را طلا بگیرم. 700 هزار تومان هم به من پاداش دادند. این پول خیلی ارزش داشت.
- پاداشهای گل و بعد از بازی هم آن زمان حکایتی داشتند!
فکر کنم سال 83-84 بود، دربی را با گلهای یحیی گلمحمدی و بهنام ابوالقاسمپور بردیم اما من بهترین بازیکن زمین شدم. اتفاقا عروسی بهروز رهبریفرد هم بود. غمخوار چون بهترین بازیکن شده بودم به من 10 تا سکه داد، به بقیه نفری یک سکه. بزرگترهای تیم به این موضوع اعتراض کردند که چرا به من 10 سکه دادند و به بقیه یک سکه. من همان روز رفتم و کل سکهها را فروختم و پول نقد کردم گذاشتم داخل حسابم. فردایش حمید استیلی و افشین پیروانی که بزرگترهای تیم بودند گفتند ابراهیم سکهها را بیاور، درست تقسیم نشده و به بعضی سکه نرسیده. گفتم همه را فروختم.
- حتما روزهای بدی هم داشتید.
بدترینش مصدومیتهای پیدرپی بود. آن زمان وسط زمین واقعا جنگ بود. باید خودت را میکشتی که اول جزو 18 تا قرار بگیری و بعد هم فیکس باشی. خیلی سخت تمرین میکردیم و همین باعث میشد میزان مصدومیتها هم بیشتر شود. شرایط تمرین ما اینطور بود، مجبور بودیم برای فیکس شدن خیلی تلاش کنیم.
- آن زمان یکی از مشکلات جراحیهای ناموفق روی زانوی فوتبالیستها بود که عمر فوتبالی خیلیها را کوتاه کرد.
من خداراشکر چنین وضعیتی نداشتم ولی واقعا همینطور بود. نمونه بارز آن هم حسن خانمحمدی بود که 3-4 دفعه پایش را جراحی کرد، حالا اسم دکترش را نمیگویم اما همین اشتباهات باعث شد که پایش خراب شود و خیلی زود محو شد.
- نه اینکه حاشیهها فقط مربوط به گذشته باشد، اما خیلیها هم به دلیل سبک اشتباهی که در زندگی حرفهایشان پیش میگرفتند خیلی زود محو میشدند.
حواشی فوتبال همیشه زیاد است. خیلیها همین اتفاق برایشان افتاد، حالا اسم نمیبرم. وقتی معروف میشوی و در اوج هستی یک سری رفیق ناباب به تو میچسبند، یک فوتبالیست حرفهای باید حواسش به جایگاهی که در آن قرار دارد، باشد. باید بداند که خودش برند است و درگیر حاشیه نشود. نسل گذشته ما که واقعا سوخت. حالا هرچه هم به عقبتر میرویم این مسائل بیشتر است. امرزو هم بحث قلیان هست که برای فوتبالیست خوب نیست اما خیلیها سراغش رفتهاند و خیلی کارهای دیگر هم میکنند. البته در تمام دنیا این مسائل هست. زمانی که استیلآذین بودم چند خارجی داشتیم که سیگار می کشیدند. میگفتند این روی فوتبالمان اهمیتی ندارد، ما فوتبالمان را بازی میکنیم، ولی خب فرهنگ ما و ورزش ما این چیزها را قبول نمیکند. در همین پرسپولیس مربیان خارجی زیادی آمدند که با آنها کار کردم، آریهان، دنیزلی، سوبل، اشمیت؛ میگفتند ما کاری نداریم چه کار میکنید و کدام برنامه و به کدام مهمانی میروید، ما فردا ساعت 11 صبح تمرین داریم باید سرحال و آماده در تمرین باشید اگر میخواهید بازی کنید. به هرحال کسی که میخواهد موفق باشد باید تغذیه درستی داشته باشد، استراحتش درست باشد و زندگی سالمی داشته باشد.
- حسرت که همیشه برای آدمیزاد میماند که میتوانست بهتر از اینی باشد که هست.
دقیقا، این اما و اگرها و شایدها و ایکاشها برای همه ما هست. اگر قرار بود هیچ اشتباهی نکنیم که معصوم بودیم.
- خودتان از تیم رفتید یا در لیست مازاد قرار گرفتید؟
سال 87 بود، من در لیست مازاد نبودم. حبیب کاشانی هم معلمم بود و هم مدیرعامل باشگاه، گفت در تیم بمان، گفتم 8-9 سال است که دارم اینجا بازی میکنم.
- فکر کنم در یک مقطع هم از تیم جدا شده بودید؟
9 سال مداوم بودم، فقط زمان بگوویچ فصل 82-83 بعد از آنکه آن حاشیه ها به وجود آمد، قرضی 6 ماه به ذوب آهن رفتم و با این تیم در جام باشگاه های آسیا شرکت کردیم که از دور مقدماتی بالا نیامدیم و حذف شدیم. کاشانی به من گفت در پرسپولیس بمان، گفتم این فوتبال خیلی کثیف شده، اذیت شدم، استیل آذین به من گفته بود 200 میلیون میدهد درحالیکه باشگاه آن سال به من 92 میلیون داده بود. خب منطقی هم این بود که بعد از 8-9 سال حضور در پرسپولیس بروم استیل آذین و دو برابر پول بگیرم. ضمن اینکه خیلی دوست داشتم در تیم ملی بازی کنم، دو سه مرتبه هم دعوت شدم اما بازی به من نرسید و این برای من همیشه یک حسرت بود. مربیان تیم ملی میگفتند نمیتوانیم جواد نکونام را ول کنیم و تو را بگذاریم!
- حالا از اینکه به استیلآذین رفتید، پشیمانید؟
خیلی پشیمانم. اگر به جای 4 سالِ استیلآذین، در پرسپولیس میماندم شاید همه رکوردها را میشکستم اما خب من به جنبه اقتصادی ماجرا فکر کردم.
- طبیعی هم بود تصمیمی که گرفتید.
همان سالی که مهدی هاشمینسب از پرسپولیس به استقلال رفت، پرسپولیس به او 30 میلیون میداد، اما استقلال او را سه ساله 150 میلیون گرفت. آن زمان این رقم خیلی پول بود. زمانی که من قرضی رفتم ذوبآهن، بهمن فروتن سرپرست بود و کفعمی مدیرعامل. به من 120 میلیون پیشنهاد دادند، درحالیکه قراردادم با پرسپولیس 10 میلیون تومان بود! تازه گفتند اگر خودت بتوانی رضایتنامهات را از غمخوار بگیری، 140 میلیون به تو میدهیم، اما رضایت ندادند که بروم. زمان انصاریفرد، باشگاه اماراتی من را میخواست که با جواد کاظمیان و خدابیامرز مهرداد اولادی به امارت رفتیم، آنها قرارداد بستند اما انصاریفرد گفت ما هافبک وسط نداریم و بمان. 500 میلیون اماراتیها به من میدادند. همین حرف را حاج حبیب هم به من زد که بمان و ماندم. آریهان میگفت میتوانم تو را به لیگ هلند ببرم اما نگذاشتند.
- پس دنبال لژیونر شدن هم بودید؟
صددرصد شرایط فوتبالیام تغییر میکرد، اما ماندم.
- درنهایت چطور بازی را کنار گذاشتید؟
فصل 91-92 به صنعت ساری رفتم پیش نادر دستنشان. بازی برگشت با ابومسلم مهره گردنم آسیب دید که پروتز شد. دکتر گفت اگر مچ پایت، زانویت یا کمرت بود میگفتم برو بازی کن، ولی مهره گردنت هست و اگر آسیب ببینی احتمال قطع نخاع هست، من هم تصمیمم را گرفتم و دیگر بازی نکردم. دو سال استراحت کردم و بعد هم مربیگری.
- به مربیگری جدی نگاه میکنید؟
آکادمی پرسپولیس غرب که زیر نظر باشگاه هست را در دست دارم. سال گذشته هم با این شهیدکلهر شهریار بودم. واقعا هدفم این است که با مربیگری به پرسپولیس و تیم ملی برگردم. سال گذشته که جوانان و امیدهای پرسپولیس را به من پیشنهاد کردند اما همین حاشیه هایی که در همه تیمها رخنه کرده را دیدم و ترسیدم بیایم.
گفتوگو از مرضیه دارابی - خبرنگار پیروزی