باید خون گریه کرد از این غم
حسین و حسین های سرپل ذهاب و غرب ایران و کرمانشاه بدانند دل تک تک ایرانی ها انجا می تپد.
یادداشت سردبیر- حسین قدوسی
پیروزی دیلی؛حسین رضایی.هواداری از دیارسرپل ذهاب.نمیدانستم بچه آنجاست.چند وقت پیش ها با او همچون برخی هواداران دیگر در فضای مجازی آشنا شدم.هنوز به واسطه اینکه یک سردارم و هزار سودا با او تلفنی هم حرف نزده ام.او مطالبی فرستاد و من شیفته قلم این جوان بیست ساله شدم که باور دارم سبک و سطح نگارش او از خودم و خیلی هایی که سالهاست قلم می زنیم قوی تر و بهتر است.
حسین مدت ها بود نمی نوشت.مدتها بود دست به قلم نمی برد اما گفته بود که چون دانشجو شده و پرمشغله مدتی نمی تواند آن نوشته های خواندنی و دلنشین اش را برایمان بفرستد.اتفاقا هفته پیش بودم که رفتم پی وی تلگرامش و گفتم رفتی که رفتی.حیف ام می آمد این جوان با آن قلم از نوشتن خودش را محروم کند.گفت چشم.حتما می نویسم و ممنونم که یادم هستید.نوشته های حسین بارها در پیروزی منتشر شده و آنها که مخاطب این رسانه هستند حتما نوشته های سرشار از شور و عشق اش را خوانده اند.
او امروز اما چند خطی از سر بغض نوشته بود.آن داغ و این فاجعه را در شهرش دیده و دلش شکسته.از ابراز همدردی روزنامه پیروزی و هواداران تشکر کرده و در کنارش دل نوشته ای نوشته بود ده خطی.پر از گلایه و درد.که چرا وقتی پلاسکو فروریخت ایران تب کرد و خیلی اتفاقات افتاد ولی وقتی سرپل ذهاب و قصرشیرین و کرند درهم شکست.......
گلایه هایش را خواندم و دردش را به جان خریدم.می دانم او در اوج درد و ناراحتی چنین نوشته.حس و احساسی که شاید دیگر هم ولایتی هایش هم داشته باشند اما.....
اما حسین و حسین های سرپل ذهاب و غرب ایران و کرمانشاه بدانند دل تک تک ایرانی ها آنجا می تپد.بدانند دلم همه از این غم خون است حسین.بدانند قلب یک ملت از زلزله غرب ایران همچنان می لرزد اما ما هم می دانیم که باید بیش از اینها ابراز همدردی کرد و آستین همت را بالا زد.باید این زخم عمیق نشسته بر قلب حسین ها را التیام بخشید.باید خون گریست از این غم.