به بهانه خبر تلخ قطع شدن پای استانکو/ به شانه های ما تکیه کن پیرمرد

به بهانه خبر تلخ قطع شدن پای استانکو/ به شانه های ما تکیه کن پیرمرد

به بهانه خبر تلخ قطع شدن پای استانکو
به گزارش پیروزی دیلی، پروین را که برداشتند، پنداری روح پرسپولیس از کالبدش خارج شد. قبلاً هم چنین کرده بودند اما فشار هوادار در گود صدهزار نفری آزادی تابشان را بریده بود. اینبار ولی سمبه جدیدها پرزورتر بود. پروین همه چیز پرسپولیس بود، روح و جسم و هدف و اراده اش. حالا اما به هربهانه باید میرفت تا برای سالها خانه نشین شود، به تعداد شماره پیراهنش. 

عابدینی که آمد، سودای تیمی را در سر داشت که تا کرانه پیوستن به آن در جوانی پیش آمده بود و جز جرعه ای از آن افسانه اساطیری نصیبش نشده بود. بازسازی میراث افسانه های پیشین که سالها بر دوش پروین حمل شده بود، کار ساده ای نبود. نه یورگن گده ناشناخته و نه مثلث طلایی دهه شصت پرسپولیس یعنی درخشان ـ پنجعلی ـ محمدخانی، چنین ظرفیتی بروز نداده بودند. 

آنگاه بود که مرد میانسال ناشناس کروات پا در منزل سرخها گذاشت. تیم پوست انداخته و پراستعداد اما بی روحیه ودرهم ریخته پرسپولیس را تحویل گرفت ومعمار بنایی شد که نیمه دوم دهه هفتاد را یکسره در سیطره قدرت خود داشت و چنان شخصیتی در آن تیم دمید که حتی سلطان، به گاه بازگشت، از سفره گسترده او بهره برد و بر نمای پر ابهت پرسپولیس افزود.

استانکو پوکله پوویچ، تنها کسی بود که اهتزاز شال قرمز رنگش در آسمان آزادی، یگانه بود و پذیرفته شد و به یادها ماند. نه وینگو و نه وینگادا و نه هیچکس دیگر... این روزهای طرفداران پرسپولیس، وامدار دیگر هم میهن پیرمرد محبوبی است که مرزها را درمینوردد و تاریخ میسازد. اما حافظه تاریخی ما، هرگز روزهای پر امید و شورانگیز استانکو را از خود نمیزداید. اندوهبار اینکه خبر بد بیماری پیرمرد را باید سکاندار و جانشین شایسته اش به ما برساند.

تو را فراموش نکرده ایم پیرمرد... شاید این جبر تاریخی و جغرافیایی است و دست نامرد روزگار است که بین ما فاصله انداخته، اما گوشه قلب هر هوادار پرسپولیس، مادام العمر، برای تو پیش گزیده شده است. کاش میتوانستیم دوباره تو را سرپا ببینیم، حتی حالا که میگویند یک پای خود را از دست داده ای. اما چه باک... شانه های خاطراتمان همیشه برای تکیه کردن و برپا ایستادنت آماده اند. 

کاش بشود که قله آسیا را فتح کنیم، و آن روز تو هم در جمع ما باشی و ببینی ماموریت نیمه تمامی که میشد به دست تو بیش از دو دهه پیش انجام شود، به پایان رسیده است. کاش چنین بشود و تو هم بیایی... غصه برپا ایستادن را نخور... به شانه های ما تکیه خواهی کرد پیرمرد... به قلبهایی که همیشه دوستت خواهند داشت.

 منبع: تاریخ پرسپولیس

استانکو

قطع شدن پا

صبا :
۲۶ شهریور ۹۶
من کوچیک بودم وچیزی از اون افتخارات یادم نیست فقط عاشق پرسپولیس بودم به اینکه مربی کیه و هدایت گر کشتی کیه توجهی نداشتم ولی بعدها خیلی تعریفشو شنیدم و حس غرور کردم.اصلا مگه میشه پرسپولیسی بود و عاشق اونایی که تو افتخارات محبوبت نقش داشتن نبود!!!نمیدونم نویسنده متن زیبا کیه ولی اشکمو در اورد.با احساساتم بازی کرد کلمات نوشته شده این متن.مگه سرخ باشی حس غرور بهت دست نده.برای این مربی دوستداتنی دعا سلامتی دارم.انشالله با قهرمانی اسیا هدیه کوچیکی بپاس زحماتش بهش بدیم.خدایا ما که شرمنده هادی خدابیامرز شدیم توجشن قهرمانی مون.کمک کن با قهرمانی اسیا لبخند به تمام عاشقان و زحمت کشان و ستون های ارتش بنشانیم الخصوص استانکوی عزیزمون.خدایا مراقب پرسپولیس من باش.
از نویسنده متشکرم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی