خداداد: مربی تیم ملی به من گفت به علی دایی پاس نده
خداداد عزیزی در برنامه دیشب هزار دستان شبکه ی نسیم میهمان امیر حاج رضایی بود.
به گزارش پیروزی دیلی، امیر حاج رضایی در ابتدای صحبت هایش خداداد عزیزی را ستود که هیچ گاه ابایی از گفتن واقعیت های زندگی اش در گذشته ندارد و سختی هایی که متحمل شده را براحتی بیان می کند و...
خداداد عزیزی در این مصاحبه هم گفت در دروان بچگی و دوران مدرسه آرزو می کرده که هیچ گاه تابستان از راه نرسد چرا که به خاطر معیشت زندگی مجبور بود به همراه پدر و برادرانش گچ کاری کند.
او در این باره گفت: « پدرم در روستایی نزدیک فریمان کشاورزی می کرد که البته درآمدش خیلی هم جالب نبود. در ماه هایی که کشاورزی برقرار نبود من مجبور بودم گچ کاری کار کنم تا پدرم کار نکند. زندگی به ما خیلی سخت می گذشت. گاهی که به سراغ یخچال که می رفتم هیچ چیز برای خوردن نبود. من نان را به روغن نباتی می زدم و می خوردم و گاهی هم به رب گوجه. »
وقتی امیر حاج رضایی از خداداد عزیزی پرسید حسرت زندگی ات چیست بی اختیار دقایقی گریست که هم امیر حاج رضایی تحت تاثیر قرار گرفت و هم تماشاگرانی که در استودیوی برنامه هزار دستان حاضر شده بودند.
خداداد گفت:« تنها حسرت زندگی از دست دادن مادرم است. او مریض شده بود. سرطان سینه گرفته بود. پول نداشتیم او را به تهران بیاوریم و عمل کنیم. شاید اگر پول داشتیم و او را به تهران می آوردیم زنده می ماند. ناراحتی ام از این است که او زمانی به رحمت خدا رفت که شرایطم داشت خوب می شد و روزهای خوب را ندید. من در 17 سالگی وارد ابومسلم شدم و ماهانه 2500 تومان حقوق می گرفتم که 2400 تومن را به مادرم می دادم و 100 تومان را خودم بر می داشتم. در سال های بعد شرایطم بهتر شد و در سن 19 سالگی که همه کاره ابومسلم شدم 50 هزار تومان پیش گرفتم.»
عزیزی به خاطره حضور خود در اردوی تیم ملی اشاره کرد و اینکه چرا اردوی تیم ملی را ترک کرد:« زمانی که به اردوی تیم ملی آمدم بازیکنان خوبی را دیدم. مهاجمانی بودند مثل صمد مرفاوی. خطاب به علی پروین گفتم اینها بهتر از من هستند و من الان در حد تیم ملی نیستم. اردوی تیم ملی را ترک کردم و خطاب به علی آقا گفتم می روم و بهتر می شوم و برمی گردم.»
خداداد خاطره جالبی هم از علاقه خود برای بازی در تیم ابومسلم گفت و اینکه بالای تخت خوابگاه قایم شده بود تا دژبان ها او را نببیند و به تیم فتح سپاه نبرند: « در روزهایی که در ابومسلم بازی می کردم به من گفتند دو تا دژبان با ماشین آمده اند در خانه ی ما و سراغ من را می گیرند. بعد که آنها را دیدم متوجه شدم نامه مرا برای بازی در تیم فتح سپاه را گرفته اند. به تهران که آمدم دیدم نمی توانم برای فتح سپاه بازی کنند و به اردوی تیم ابومسلم برگشتم. بعد که به همراه تیم به تهران آمدیم دیدم دوباره دو تا دژبان به خوابگاه مجموعه آزادی آمدند و دوباره سراغ من را گرفتند. قایم شدند تا من را پیدا نکنند. در نهایت آن سال برای ابومسلم بازی کردم و چون این اتفاق افتاده بود دیگر نشد که به فتح سپاه بروم. هر چند که بعدها به این تیم آمدم و زیر نظر حسین رحمانی بازی کردم. »
خداداد در پاسخ به این سوال امیر حاج رضایی که آیا آدم پرخاشگر و معترضی هست یا نه گفت: « من آدم معترضی نیستم منتهی در فوتبال حرف هایم را صریح و رک می زنم. من در سیاست حرفی برای گفتن ندارم چرا که آدم سیاستمداری نیستم منتهی در فوتبال حرف دارم و حرف هایم را براحتی میزنم. آدمی هم نیستم که برای کار پیدا کردن نزد کسی بروم و کار را مطالبه کنم. گاهی در باشگاه ها به من می گویند شما پول خودت را بگیر و کاری به بچه ها نداشته باش که من نمی توانم این حرف ها را قبول کنم. این را هم بگویم خیلی از فوتبالیست ها و خیلی ازمربیان به وضعیت موجود گله مند هستند و حرف دارند اما حرف خود را نمی زنند چون سیاستمدارانه رفتار می کنند در حالی که من نمی توانم این طور رفتار کنم.«
عزیزی هم چنین به تمرین و ممارستی اشاره کرد که موجب شد در فوتبال دو پا شود:« برای فوتبالیستی که 1 میلیارد تومان می گیرد خیلی بد است که فقط بتواند با یک پا به توپ ضربه بزند. من وقتی نوجوان بودم در تمرین سعی می کردم با چپ به توپ ضربه بزنم تا دوپا شوم. البته نمی گویم ضربه پای چپم به اندازه پای راستم است اما در دوران بازیگری گل های خوبی با پای چپ زدم. اشاره کنم در دورانی که فوتبال را شروع کردم با یک گالش بازی می کردم. کفش های پلاستیکی. گاهی اوقات هم پابرهنه بازی می کردم چون وضعمان خوب نبود که کفش بخرم. زمانی هم که فوتبال را استارت زدم هیچ وقت فکر نمی کردم که فوتبالیست شوم و بزرگ شوم و هیچ رویایی هم نداشتم. »
امیر حاج رضایی از رابطه خداداد عزیزی با علی دایی سوال کرد که حماسه ساز ملبورن در پاسخ گفت: « ما با علی دایی دو بار درگیر شدم که یک بارش در جریان بازی با استرالیا بود. اما با او دوست و رفیق هستم و الان هم با هم در تماس هستیم. یک بار یادم هست مربی تیم ملی در اردو من را فراخواند و گفت اگر می شود در جریان بازی به علی دایی پاس نده. به او گفتم اگر بازیکنی در سمت چپم باشد که 60 درصد شانس گل داشته باشد و علی دایی در سمت راستم با شانس گل 40 درصد توپ را به علی دایی می دهم چون اسم و اعتماد به نفس علی دایی توپ را تبدیل به گل می کند.»
خداداد عزیزی چه توصیه ای دارد به آنهایی که می خواهند فوتبالیست و خداداد عزیزی شوند؟
ابتدا باید توکلشان به خدا باشد و بعد تلاش کنند و در نهایت اینکه باید دعای خیر پدر و مادر بدرقه راهشان باشد و اینکه شانس هم داشته باشند.
در این مصاحبه کلیپی از حضور خداداد عزیزی در مشهد مقدس پخش شد. او هر روز صبح اولین کاری که انجام می دهد ملاقات با پدرش است.
او جمله ای هم از گلش به تیم استرالیا گفت:« گلی به تیم استرالیا زدم مهم ترین و بهترین گل زندگی ام نبود. اما خوشحالم که این گل سبب شادی مردم شد.»