دیگر کسی منتظرتان نیست/ لطفا در را پشت سرتان ببندید !
یک روز می آیند و یک روز می روند، قانون همین است، مشکلی نیست؛ هر آمدنی رفتنی دارد. چطور آمودن و چطور رفتنش مهم است!
هنوز یادمان نرفته! آن روزهایی که زیاد دور نیست؛ رسم روزگار همین است؟ نه رسم روزگار هم این نیست... روزهایی را که سکوها یک صدا نامشان را فریاد می زندند و آنها هم سرمست از این همه محبوبیت، روزهایی که با هزار ناز و ادا وقتی با تلفن های ثابت زنگ می زدی بارها که نه ده ها بار صدای ممتد بوق در گوشت سوت می کشید اما آقایان ستاره برای شان کسر شان بود تلفن های ثابت با پیش شماره های 88 را پاسخگو باشند، اس ام اس، تماس با تلفن های همراه(آن هم البته نه از نوع اعتباری اش) و خواهش و تمنا هم برای ایجاد ارتباط کفایت نمی کرد تا پاسخی از آن سوی خط بشنوی! تازه این اتفاق ها برای روزهای برد و پیروزی بود... در این روزها صداها و شماره های خاص فقط برای پاسخگویی باب میل شان بود و بقیه تماس ها روی دایورت و بلک لیست!
امان از ناکامی ها و شکست ها که مثل همیشه یتیم بودند! زمان ناکامی حتی تلفن ها بوق آزاد هم نمی خوردند نه این که خیال کنید از غم ناکامی و شکست نه! بماند که چطور صدای قل قل ها سنفونی بود برای فراموشی اسطوره ها پوشالی که هنوز نه راه و رسم ستاره بودن را می دانند و نه جنبه شهرت را دارند! زمان هایی که آنها را خودمان باد کردیم و غرور کاذب را با تیترها و عکس های فول پیج در فکر و ذهن و ناخودآگاه شان القا کردیم، باید فکر این روزها را می کردیم! فکر روزهایی را که در امتحانی بزرگ و مهم نمره مردودی و ردی را در کارنامه شان ثبت کردیم.
شاید هم حق با انها باشد و ما در اشتباه هستیم.اینجا آخر خط است، جایی برای پیاده شدن بی معرفت ها! شما پیاده شدید اما قطار برای پرسپولیس و پرسپولیسی ها هنوز در حرکت است و مسیر همچنان ادامه دارد... بروید که همه می روند و این پرسپولیس است که با شن های کف رودخانه اش همچنان در حال حرکت است.. این قطار صندلی خالی برای مسافران نیمه راه ندارد.
بروید! خدا پشت و پناه تان! شب و روزتان پر از اتفاقات خوب و پر پول! فقط به عقب برنگردید که دیگر راهی برای بازگشت نیست و فرصتی برای پشیمانی ندارید! بروید و در را هم پشت سرتان ببنید، دیگر کسی اینجا منتظرتان نیست! باقی بقای تان!
خبرنگار: سمیه قدیری