شمسایی در گفت و گوی اختصاصی با پیروزی دیلی: با 59 میلیون ضرر بیزنس را گذاشتم کنار

شمسایی در گفت و گوی اختصاصی با پیروزی دیلی: با 59 میلیون ضرر بیزنس را گذاشتم کنار

«عید هیچ‌جا بهتر از تهران نیست، تمیز و خلوت.» این را وحید شمسایی می‌گوید.
به گزارش پیروزی دیلی، «عید هیچ‌جا بهتر از تهران نیست، تمیز و خلوت.» این را وحید شمسایی می‌گوید، مردی که تا همین چند ماه پیش آقای گل فوتسال جهان بود، اما حالا باز هم بهترین و پرافتخارترین مرد فوتسال ایران است. گفت‌وگوی نوروزی روزنامه پیروزی با بهترین گلزن تاریخ فوتسال ایران را می‌خوانید:

 - فوتسالی‌ها می‌گویند وحید شمسایی خیلی مقتصد است! 

نه بابا الکی می‌گویند. من آدم ولخرجی هستم، این را همه دوستانم می‌دانند. 

- به دختران‌تان چی عیدی می‌دهید؟ 

پول. 

- از بین دوقلوها و نگار کدام بیشتر روحیاتش شبیه شما است؟

 نگار. کاملا مثل من نیست اما خیلی روحیاتش نزدیک به من است، لجبازی‌هایش مثل خودم هست، بخواهد یک کاری را انجام ندهد، محال است انجام دهد. نگار پیش‌دانشگاهی می‌خواند، دوقلوها هم ششم هستند، الان هم کنار من هستند و داریم به تلویزیون می‌رویم. 

- یک چیزی که کسی در مورد وحید شمسایی نمی‌داند؟ 

من خیلی حرف زدم، فکر نمی‌کنم چیزی باشد که کسی در مورد من نداند. نخود در دهان من خیس نمی‌خورد! 

 * زدیم همدیگر را ترکاندیم، فردایش شمس گفت وحید بیا بغل من!

 من و حسین شمس امروز در روزنامه‌ها همدیگر را می‌زدیم می‌ترکاندیم، فردایش هم را می‌دیدیم انگار نه انگار. یک بار زمانی که سعیدلو رئیس وقت سازمان تربیت‌بدنی بود، یک برنامه‌ای بود که او هم حضور داشت. دقیقا سه روز قبلش من و حسین شمس بکش بکشی داشتیم در مصاحبه‌ها، شده بود کربلای حسینی! بعد در آن مراسم، حسین شمس گفت وحید بیا بغل من! خودم مانده بودم. یک چیزی که هست، حق استادی حسین شمس تا ابد به گردن من هست، یک روزهایی جوانی کردم و یک سری حرف‌هایی را زدم که خودم همان زمان هم از ته دلم ناراحت بودم، جوانی و غرور بود دیگر. ولی یک سری آدم‌ها هستند که دوزار هم نمی‌ارزند و بعد می‌آیند حرف می‌زنند، اینها را آدم نمی‌تواند قبول کند.

 - با حسین شمس دعوا زیاد داشتید اما انگار در تمام آن درگیری‌های رسانه‌ای هم یک مرامی در هر دوی شما وجود داشت.

دقیقا همینطور بود. اگر همان زمان هم که در دعوا بودیم، یکی از بیرون خانواده فوتسال، بدِ حسین شمس را می‌گفت بالاخواه او درمی‌آمدم. دعوا و دوستی ما رو بود.

 - چه کسی را دوست داری در سال جدید ببینی؟ 

یک دوستی داشتم به نام علی‌محمد معالجی که سال‌های 74، 75 و 76 کار ساختمان‌سازی می‌کردیم با هم. از سال 77 او را ندیده‌ام. یک سال بعدش هم که 59 میلیون ضرر مالی کردم و کلا بیزینس را گذاشتم کنار و آمدم سمت فوتسال. دوست دارم معالجی را ببینم. 

- جای چه کسی در فوتسال خالی است؟ 

خدا بیامرز بابک معصومی. اتفاقا داشتیم چند روز پیش با محمد کشاورز حرفش را می‌زدیم. او و رضا ناصری با هم در اردوها هم‌اتاق می‌شدند، جالب بود که هر دو هم اخلاق‌های خاصی داشتند. هر دو با چراغ روشن می‌خوابیدند، با صدای بلند تلویزیون. یک بار در جام‌جهانی 2004، بی‌خوابی زد به سرم. ساعت یک و نیم شب رفتم به اتاق آنها، دیدم برقش روشن است. داخل که شدم دیدم هر کدام یک طرف دیوار خوابیده‌اند. تلویزیون را خاموش کردم که بروم، تا خاموش کردم هر دو بلند شدند و غُر زدند که خواب از سرمان پرید! چقدر جای بابک خالی است. چند سال او کاپیتان من بود، خیلی دوستش داشتم. یک بار هم ژاپن بودیم، مصطفی نظری و محمد طاهری هم‌اتاق بودند، بابک دست چپش خیلی زور داشت. سر ماجرایی، یک مشت زده بود به دیوارِ اتاق مصطفی و محمد که جایش هم روی دیوار مانده بود. مسئول هتل متوجه این موضوع شده بود و می‌گفت باید خسارتش را بدهید. بابک با همان لحنِ خاصش که حتما یادتان هست، می‌گفت نظری و طاهری مشت نزدند، نمی‌خواست خودش هم زیر بار خسارت برود، فقط هی می‌گفت مصطفی و محمد نزدند! آخر سر آمدند مشت‌ بچه‌ها را اندازه گرفتند و متوجه شدند بابک مشت زده! (خنده)

 - چه دعایی برای سال جدید دارید؟ 

سال 96 برای من خیلی سال بدی بود، هم پدرم مریض شد و هم امیرخان (امیر شمسایی) الحمدالله هر دو الان خوب هستند. امیدوارم سال 97 سال سلامتی برای همه باشد. 

- می‌گویند از سفر هوایی می‌ترسید؟! 

نه،‌ نمی‌ترسم. البته با این اتفاقات هوایی، حالا باید ترسید. چند نفری هستند در بین فوتسالی‌ها که از هواپیما می‌ترسند مثل حمید مشیری، مهران عالی‌قدر. حسین افضلی هم از پرواز وحشت داشت، به طرز عجیبی. من کلا بدهواپیما و بدقطار هستم، حالت تهوع می‌گیرم. با گیتی‌پسند بازی داشتیم یک دفعه خلبان گفت آنقدر باد شدید است که نمی‌شود نشست، هواپیما هم همین‌طور تکان می‌خورد، از تکان‌های شدید حالت تهوع گرفته بودم، اما واکنش حمید مشیری از همه خنده‌دار تر بود. اسم همه امامان را صدا می‌کرد و آنقدر هول شده بود که اسم همه را هم اشتباه می‌گفت، فقط کاش یکی بود و از این صحنه‌ها فیلم می‌گرفت (خنده)

**مرضیه دارابی-خبرنگار پیروزی

روزنامه پیروزی

وحید شمسایی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی