عابدزاده: یکی به قلیان معتاد میشود، من هم به تمرین
در آخرین طبقه یک برج تجاری، منتظرش بودیم که با پیراهن سفید یقهباز پیش ما آمد. درحالی که هنوز شروع به صحبت نکرده کارگرهای رستوران دنبال فرصتی بودند تا اولین سلفی را با احمد بگیرند.
به گزارش پیروزی دیلی، احمد اسم مخفف احمدرضا عابدزاده، مهمترین دروازهبان تاریخ فوتبال ایران که هنوز چنان مورد علاقه هواداران فوتبال است که برخی میکوبند و تا متلقو میروند تا عقاب را مقابل رستورانش ببیند. درحالی که او با عینکی به صورت و هندزفریای بر گوش، پاسخ تقاضای آنها و عکس یادگاری را میدهد و با لبخند دستهای بلندش را دور شانه مردم میاندازد.
این اکتیاست که وقتی او جوانتر بود، هرگز و هرگز از او نمیدیدیم؛ نه به این دلیل که وقت سلفی و ابزارهای تکنولوژیک نرسیده بود، بلکه به دلیل روحیه خاص دروازهبانی بود که از شماره یک بودن، همه چیزش را داشت. از جمله اینکه دور از دیگران فقط متمرکز کار خودش باشد. شاید باورنکنید که عابدزاده در اکثر سالهای اوج بدون مربی تمرین کرده و به نوک قله رسیده است. همانطور که احتمالا باور نمیکنید او ۳۰ سالی است لب به نوشابه و غذای چرب نزده. البته همه باور میکنند عابدزاده ۵۳ ساله ،سختترین حرکات بدنی را انجام بدهد. اما چهکسی است که بداند چه ریاضتی پشت این ویدئوهای یکدقیقهای اینستاگرام مخفی شده، کارهایی که به سختی میتوانید انتظار داشته باشید یک آدم بتواند همه آنها را انجام دهد.
این خلاصهای از یک گفتگوی بلند با احمدرضا عابدزاده است . شاید خیلی از حرفهای این گفتگو را احمد برای اولین بار به زبان آورده باشد.
*از شهرهای دیگر میآیند به رستوران شما؛ بیشتر برای اینکه شما را ببینند. خودتان هم به نظر میرسد خیلی سعی میکنید در میان مردم باشید. در فضای مجازی هم پست میگذارید و به نظر میرسد خیلی حالت خوب است وقتی پیش مردم هستید.
ما با مردم زندگی کردیم. مردمی که بازیهای ما را میدیدند و همیشه در ذهنشان است. مادر و پدرهایی که آن موقع در سن پایین بودند، الان بازیهای ما را یادشان است و بچههایشان را میآورند که آنها هم ما را ببینند. برای همین هم شیرین است. بچه میآید هنوز در ذهنش است که مثلا دو سال پیش، پیش من آمده و عکس گرفته. این هر وقت میآید، اول میپرسد عابدزاده هست یا نه.
* هنوز هم وقتی بحث جام جهانی میشود، مردم به تیم 98 فکر میکنند و آن را دوست دارند و یکی از مهمترین ستارههای آن تیم، شما بودید. حس خودت به تیم 98 چیست؟
98 فرق میکند. زحمت زیادی کشیدیم. 20 سال گذشته بود و تیم به جام جهانی نرفته بود و برای همین این صعود برای مردم خیلی شیرین و تاثیرگذار بود و همیشه در تاریخ میماند.
* خودتان را کجای آن قصه میبینید؟
من هم داشتم فیلم بازی میکردم .
* در دقایقی از بازی همه ترسیده بودند، ولی به نظر میرسید شما اصلا نترسیده بودید.
از چی بترسم؟ تمام اینها به تجربه برمیگردد. به گذشتههای خود من، نه تیم. به تمرینات، بازیها، بردن، پنالتی گرفتن، حاشیههای تیم، پنالتی خوردن و... همه اینها جمع میشود تا به استرالیا میرسیم. این تجربه میشود که اگر کسی از آن استفاده کرد، میتواند موفق باشد.
*بعد از آن بازی ایویچ را آوردند. شما مصدوم شدید و یکی، دو بازی را از دست دادید.
بعد از اتفاقی که در بازی رم افتاد سرمربی نباید عوض می شد. اقای صفایی فراهانی نباید این کار را می کرد . ولی او را رد کردند، جلال طالبی آمد سرمربی شد. زحمتش را یکی دیگر کشیده بود، یکی دیگر در جام جهانی سرمربی شد.
اما درباره مصدومیت . باید ببینید عابدزاده سر کدام بازی مصدوم شده و چرا آن بازی را نبوده. منی که پایم درد میکند، باید ببینم چرا درد میکند. میگویند چرا یخ میگذاری؟ چرا کورتون میزنی؟ چرا قرص میخوری؟ چرا سرما که میخوری، یک اسپری میزنی یا یک 6CC میزنی. آنقدر مصدومیت داشتم که دکتر شده بودم. اینها جمع شده، آمده در زمین ورزش. اما روزنامهها مینویسند عابدزاده حالش بد شد. یکی گفت سیگار کشیده، یکی گفت مواد زده و... بعد هم آمدند عذر خواهی کردند. غلط کردید که نوشتید.چرا این اتفاق افتاد؟ 12/12/80 چرا این اتفاق افتاد؟ باید بپرسید. نه اینکه از خودتان بنویسید. برای همین است که من اصلا در روزنامهها نیستم و تلویزیون هم نمیروم. چون یک میرود میشود ده. من میگویم یکش را هم نمیخواهم. سالم و راحت زندگی میکنم، به زندگی میرسم، به کارم میرسم و همیشه راحتم. فکرم هم راحت است.
*بعد از اتفاق تلخی که برای شما رخ داد و کسالتی که پیش آمد، مردم زیادی جلوی بیمارستان جمع شده بودند و دعا میکردند و شما برگشتید.
اول خواست خدا بود و بعد هم دعای مردم بود که نزدیک به 24، 25 روز من در بیمارستان بودم. هر کسی یک قسمتی دارد. شاید به خاطر تمرینات و ورزشی بود که من داشتم. شاید برای ورزشکاران این نکتهای باشد که سلامتی خودشان را کنترل کنند و اگر امروز هستند کنترل کنند، فوتبالت که تمام میشود، فردا با نشستن و خوردن و سن که بالا میرود اوضاع خراب میشود. من هر روز وزن خودم را کنترل میکنم. اجازه نمیدهم وزنم اضافه شود.
*بعضیها سوال میکنند مگر احمدرضا عابدزاده میخواهد المپیک برود یا دوباره به جام جهانی برود که این همه تمرینات سخت دارد؟
مثل آدمهایی که صبح تا شب قلیان و سیگار میکشند، من هم به تمرین سخت عادت کردهام.
*زمانی که مربیگری دروازهبانی را شروع کردید، مثل معلم سختگیری بودید که شاگردها از او فرار میکردند. فشار تمرینات شما خیلی زیاد بود و برای یکسری سخت بود. همه بازیکنان نسل شما بیزینس خودشان را دارند، ولی از شما انتظار میرود بیشتر در فوتبال باشید. فکر میکنید اینکه شاگردها از شما فرار میکنند، باعث دورماندن شماست یا پیشنهادی نداشتید؟
این بازیکنها که فرار میکنند به هیچی نمیرسند. من دیدم مثلا مربی بدنساز با دروازهبان کار میکند، اصلا تمریناتی که او میدهد درست نیست. شما تا الف را شروع نکنی به ب نمیرسی. او نمیتواند مربی دروازهبان باشد. من در آمریکا کار میکنم، دو ساعت و نیم باید با گلر کار کنیم. یک ساعت و نیم هم شب لب ساحل و روی ماسه باید کار کند که آن هم جداست.
*به نظر میرسد این روحیه در بچههای نسل الان وجود ندارد. چیزی که باعث میشود 20 سال بعد از پایان فوتبال عابدزاده نظرسنجی بگذارند و او هنوز ستاره باشد.
الان اگر همانطور که دنیا کار میکنند، اینجا هم کار کنند، درست میشود. یک میز میگذارند، ستارههای تیم مینشینند، میگویند اینقدر وقت داریم، سوال بپرسید. اینجا باشگاه این کار را نمیکند. بازیکن دارد راه میرود، 30 تا موبایل میآید توی صورتش که سوال جواب بدهد. طرف چطور جواب بدهد؟ اینجا دوطرفه نیست. این وظیفه باشگاه است که یک وقتی بگذارد بازیکن با مردم حرف بزند. امیر بیاجازه مصاحبه نمیکند، کیروش به او گفته الان میتوانی مصاحبه کنی یا نه. هنوز چهار تا گلر مشخص نشده، یک روزنامه منفی مینویسد. این یعنی این روزنامه نمینشیند فکر کند؛ بنابراین مساله جای دیگر است. من در اینستاگرام همه اینها را میخوانم. امیر با بهترین روزنامههای دنیا مصاحبه میکند و شما فقط ایران را میبینید، او دنیا را میبیند.
* زمانی که شما توی گل بودید، آنقدر جاگیریتان خوب بود که هر توپی میآمد خیال مردم راحت بود که احمدرضا عابدزاده توی گل است. بعد از اینکه شما از تیم جدا شدید، از هر جای زمین که شوت میزدند توپ توی دروازه بود. گلهای بدی میخوردیم. بعدها فهمیدند این نقش جاگیری و دید شما در دروازه بوده است. در بازی یوگسلاوی هم یک ضربه ایستگاهی پیش آمد و نیما نکیسا گل خورد. با خودتان نگفتید اگر بودم شاید این توپ گل نمیشد و بازی مساوی میشد؟
جاگیری و گرفتن یک طرف، تجربه و صحبت کردن با دفاع و... یک طرف. زمانی که مثلا من با محمد خاکپور و افشین پیروانی بازی میکنم، میدانند در شش متر میتوانند به هم پاس بدهند؛ چون اعتمادبهنفسشان بالاست. قبل از جام جهانی که ما با یوگسلاوی بازی کردیم، دو بازی تدارکاتی در فرانسه داشتیم. در این بازیها آمدند 11 نفر اصلی را کنار گذاشتند، ببینند شرایط پای عابدزاده خوب شده یا نه. همان بازی را دو ـ صفر بردیم. تیم محلی فرانسه بود، ولی ما باید 9-0 میباختیم. این یعنی شرایط بودن من در بازی فرق میکند، نه اینکه محمد خاکپور باشد. استاداسدی هم وقتی توپ را به من پاس میداد، خیالش راحت بود که به کجا پاس میدهد. اعتماد بالا بود که به من داشت. ولی در بازی با یوگسلاوی، دفاع نمیدانست به چه کسی پاس میدهد. این همان کلمهای است که شما میگویید اعتمادبهنفس دفاع و گلر با هم خیلی مهم است.
*جواد زرینچه میگفت وقتی ما برمیگشتیم میدیدم احمدرضا عابدزاده در دروازه است، آرامش میگرفتیم. این نمایش و شو بود برای اینکه کاپیتان بودید و باید بچهها را ریلکس میکردید، یا ذات شما ریلکس است؟
اگر بازیها را ببینید، جواد و جوادهای دیگری که بهعنوان دفاع بودند، آنقدر راحت بودند که دیگر کسی در 18 قدم هم نمیایستاد و از یکسوم به بعد دفاع میکردند. خیالشان راحت بود. آن زمان همینطور راحت بودند. مثلا در فاصله کوتاه پاس میدادند و خیالشان راحت بود. مثلا جواد دفاع راست بود، مجتبی محرمی دفاع چپ بود، یا پنجعلی یا فنونیزاده، یا افشین پیروانی و... همه اینها اعتماد داشتند.
*اسم هایی که آوردید خیلی بزرگند . یادشان بخیر.
آن زمان شما با پیکان میآمدید الان با بنز. آن زمان قرارداد ما 20میلیون بوده، الان دو میلیارد است. نمیشود برگشت به 20 سال پیش. روزبهروز همهچیز تغییر میکند. زمانی که ما در تیم ملی بودیم، در کمپ انقلاب، 30 نفر در یک اتاق میخوابیدیم. زمان خدابیامرز دهداری پشت دریاچه. الان هتل دارند، کمپ دارند، لباس آدیداس دارند. دیگر چه میخواهند؟ الان دیگر بقیه چیزها به بازیکن ربط دارد. ایکس بازیکن دفاع داریم، میگویند چرا فلانی را نبرد. این بازیکن زمانی که آمده دفاعش خوب بوده، ولی در سرعت مثلا رونالدو نمیتواند به او برسد. مثلا ما مثل میلاد محمدی در لیگ نداریم. دفاع چپ و راست به سرعت او نداریم. مربی میداند چه میکند، ولی در ایران سرمربی یا دارد قلیان میکشد یا شب بیرون است و روزنامهها را چک میکند که با کی کار کنیم با کی کار نکنیم. کیروش یک مربی حرفهای است. نمینشیند جواب روزنامهها را بدهد.
* حضور عابدزاده حالا در جام جهانی تکرار شد. این بار امیر عابدزاده. اسم عابدزاده برای مردم خاطرهانگیز و نوستالژیک است. قبلا هم مثلا ناصر حجازی آتیلا را داشت، یا علی پروین، محمد پروین را داشت و... اینکه امیر عابدزاده به تیم ملی رسیده، نشان میدهد تمرینات سخت داشته و شما هم برایش لابی نکردهاید. خیلی شیک به تیم ملی رفت. از حضور امیر در جام جهانی چه احساسی داشتید؟
شما یک سرمربی داری که هشت سال است با تیم ملی کار کرده و همیشه نتیجه مثبت داشته. در تمام این سالها آمده کار کرده، چون حرفهای بوده. امیر بازیکنی است که اصلا ایران نبوده، از اول راهنمایی انگلیس زندگی کرده، کلاسش، درسش، تمریناتش آنجا بوده است. شش ماه با تاتنهام بوده. سه ماه با منچستر یونایتد بوده. امیر زمانی که خواست با تاتنهام قرارداد ببندد فقط مشکلش پاسپورتش بود. اگر پاسپورتش مثلا افغانی بود، او را راحت میبردند، تا پاسپورت ایرانی را دیدند گفتند بهت زنگ میزنیم. امیر دیپلمش را گرفته است. سه زبان میخواند. دخترم هم ایتالیایی میخواند، هم انگلیسی. آینده بچههایم را از قبل درست کردم. اجازه ندادم با ماشین بیاید نصفهشب با فلان بازیکن برود تا دو و سه شب. یک پدر و مادر درستوحسابی بالای سرش بوده که هر شب سر وقت میخوابیده که به اینجا رسیده است. الان هم نتیجه مثبت داده. اساسی و اصولی دروازهبانی را یاد گرفته است. الان دیگر اروپا زندگی میکند. آمد پرسپولیس حاشیه زیاد شد، گفتم اینجا به درد تو نمیخورد، باید بروی. رفت ترکیه، آنجا هم یک ایرانی گفت برویم پرتغال؟ گفت برویم. امیر نزدیک سه ماه خودش هزینه کرد، رفت و آمد تا باشگاه انتخابش کرد، چون دیدند زحمت میکشد. دیگر نیازی به من ندارد. فقط از نظر روحی ـ روانی با او صحبت میکنیم. ولی آنجا همه امکاناتی برای تمرین و آماده شدن دارد. ساعت نه، نهونیم شب، بهصورت حرفهای خواب است. این بازیکنهای شما تا ساعت سه شب قلیان میکشند. این دیگر مشکل من نیست. به خانوادهها ربط دارد.
*اما از همبازیهای قدیمی شما مثل علی کریمی و افشین پیروانی انتقاداتی به کیروش داشتند...
من به این سوال جواب نمیدهم.
*صحبتی با کیروش داشتید؟
من فقط زمانی که برای خداحافظی با بچهها رفته بودم، با همه بچهها دست دادم و روبوسی کردم، به کیروش هم گفتم انشاءالله موفق باشید و دست دادم.
*امیر خیلی اتفاقی از پرتغال سردرآورد و یک عده میخواهند این را به کیروش ربط بدهند. شما اصلا ارتباطی با کیروش نداشتید؟
این اشتباه و نگاه منفی جامعه ماست. این دلالها آنقدر الان زیاد هستند که بازیکنها را ببرند، ولی در باشگاه پرسپولیس یا استقلال بازیکنها از 20، هفت یا شش هستند. شاید دو تا بین 10 تا 15 باشند. پرسپولیس این نیست.
*این لقب بچهعقاب که به امیر دادهاند را دوست دارید؟
امیر جدای از من است. بچه نیست، مردم میگویند، ولی در پرتغال امیر عابدزاده را میشناسند، نه بچهعقاب. آنجا امیر را میپرستند. من یک عابدزاده هستم، احمدرضا هستم، امیر جداست. یک عابدزاده زمان گذشته داشتیم و یک عابدزاده جدید که در پرتغال زندگی میکند، در یک لیگ حرفهای بازی میکند، یک شخصیت جدا دارد. امیر آنجا راه نمیتواند برود. رستوران میرود باید امضا بدهد. سر تمرین میخواهد برود یک ساعت و نیم زودتر میرود، یک ساعت امضا میدهد و بعد نیم ساعت خودش بهتنهایی تمرین میکند تا بقیه تیم برسند. ولی بازیکنان باشگاههای استقلال و پرسپولیس، یکیشان هست که سر وقت بیاید یا یک ساعت قبلش بیاید تمرین کند؟
*شخصیتش هم فرق میکند. کتابخوان است ، پسر خیلی خوبی هم هست.
همهاش برای این است که اینجا نبوده. این شخصیت را برای خودش درست کرده است.
* شما بعد از فوتبال خیلی کم درباره بازیکنهای تیم ملی مخصوصا دروازهبانها نظر دادی. الان در گلرهای فعلی کسی هست که نظرت را جلب کرده باشد یا دروازهبانی که در لیگ باشد و فکر کنی جایش در تیم ملی خالی است؟
دو بحث دارد، یکی بازی و یکی تمرین. ما هر دو را نمیبینیم که بخواهیم نظر بدهیم، برای همین میگوییم همه گلرها خوب هستند.
*گلر مورد علاقه شما بعد از انقلاب چه کسی است؟
اگر بازی و تمرین را ببینم، میتوانم نظر بدهم. یک دروازهبان 30 ورزش دیگر را باید جمع کند و با آنها یکی شود. شنا، دویدن، سرعت، پرش، پریدن با توپ، بدون توپ، سوئیپر بودن، بدنسازی، بازی در شرایط استادیوم آزادی و... همه باید در یک نفر جمع شود.
* اگر بخواهیم اسم ببری...
میگویم همه خوب هستند. همه همکار من هستند و همه خوب هستند. بازیکنهایی مثل علی دایی، کریم باقری، علی کریمی، تارتار، که همبازی من بودند و الان سرمربی یا مربی هستند من لذت میبرم و امیدوارم همه خوب باشند. مثلا طرف به رحمتی اگر فحش بدهد، انگار به من فحش داده؛ چون همکار من است.
*قبل از انقلاب گلر مورد علاقهتان چه کسی بود؟
عزیز اصلی.
*کسی که باعث شد به سمت دروازهبانی بروی؟
شوماخر آلمان.
*احمدرضا خودش را استقلالی میداند یا پرسپولیسی؟
مهم تیم ملی است. این دو تیم بزرگ است. این خاک برای این دو تیم است. حالا یکی 20 باشد، یکی 40 فرقی نمیکند، درصد اصلی شادی این دو تیم است که مهم هستند. تماشاچیهای پرسپولیس و استقلال دو تا برادر هستند، فحش میدهند، دعوا میکنند، ولی کنار هم در یک خانه زندگی میکنند.
***سئوالهای یک کلمه ای
الیور کان
یک دروازهبان بزرگ و دوستداشتنی در آلمان.
بهزاد غلامپور
همشهری من که همیشه عزیز من است.
علی دایی
یک بازیکن و دوست قدیمی و امروز.
کلینزمن
بازیکنی که همه دوستش دارند.
استقلال
یک تیم بزرگ.
امیر عابدزاده
انشاءالله بتواند دل این مردم را سالها شاد کند و موفق باشد.
پرسپولیس
یک تیم بزرگ و همیشه دوستداشتنی.
بلیزر مشکی
تاریخم است.
منصور پورحیدری
خدا رحمتش کند. شخصیت و مربی بزرگ.
ناصر حجازی
ایشان را هم خدا رحمت کند. یک شخصیت بزرگ و دوستداشتنی که همیشه در ذهن مردم است.
علی پروین
اسطورهای که همیشه مردم دوستش دارند و زحمت زیادی برای پرسپولیس کشیده است.
سیروس قایقران
رفیق همیشگی من که هنوز هم هست.
پنالتی
ذهن، تمرین، تکرار.