علیرضا بیرانوند:دست هوادار پرسپولیس را می‌بوسم/ قدرت پرتاب دستم به خاطر بازی های کودکی است

علیرضا بیرانوند:دست هوادار پرسپولیس را می‌بوسم/ قدرت پرتاب دستم به خاطر بازی های کودکی است

می خواستم صدایم به گوش آنهایی که وعده داده بودند تا با ما تسویه حساب می کنند برسد. به هر حال ما هم برای همسر و فرزندانمان کار می کنیم و دوست داریم نتیجه این همه دوری از خانه و خانواده را با بردن حقوق به خانه جبران کنیم.
پیروزی دیلی:

علیرضا بیرانوند شاید از آن دست افراد مشهوری باشد که بتوان از سرگذشت زندگی اش یک فیلم سینمایی یا حتی سریال پندآموز ساخت و جزء به جزء خاطراتش را کتابی چند جلدی کرد. علیرضا بیرانوند ساده و بی ریا درباره اینکه چه روزهایی در زندگی اش سپری کرده تا به اینجا رسیده و دروازه بان اول تیم ملی ایران شده را برای مان بازگو کرد. او که به قول خودش با حضورش در پرسپولیس کمک کرد تا این تیم بعد از سالها طعم شیرین قهرمانی را بچشد این اواخر کمی هم دل طرفداران تیمش را لرزاند که البته خیلی هم سریع از نحوه رفتارش اطلاع پیدا کرد و بار دیگر محبوب دل طرفداران تیمش شد.

 *بعد از بازی با ذوب آهن شهر را به هم ریختی!؟
قصدم این نبود. می خواستم صدایم به گوش آنهایی که وعده داده بودند تا با ما تسویه حساب می کنند برسد. به هر حال ما هم برای همسر و فرزندانمان کار می کنیم و دوست داریم نتیجه این همه دوری از خانه و خانواده را با بردن حقوق به خانه جبران کنیم. اگر قرار است هم بیرون خانه باشیم و هم کار کنیم و هم فحش بشنویم و هم مصدوم شویم و بعد هم پول نگیریم که نشد کار! کدام انسان عاقلی این رفتار را انجام می دهد!

 *ولی هواداران از شما توقع دیگری دارند! 
 قبول دارم. من هم شبِ بعد از بازی نباید به آن شکل ناراحتی ام را ابراز می کردم یا لااقل خطاب به هواداران حرف نمی زدم ولی ما هم راه چاره ای غیر از این نداریم. کمی هم عصبانی بودیم. با این همه ... 

*قبول داری بعد از آن بردها و جشن قهرمانی حق تماشاگر تیم تان این رفتار و واکنش ها نبود؟ 
 صددرصد! ما هم از ته دل از این بابت ناراحتیم و نمی دانیم برای جبرانش چکار کنیم. ما یک سال تمام از تمرینات سخت و مسابقات فشرده گرفته تا آسیب دیدگی های آنچنانی را دیدیم فقط و فقط برای این هوادار. هرگز دوست نداشتیم این اتفاق بیفتد. ولی باز هم حاضرم دست تک تک شان را ببوسم. مگر پدری که برای فرزندش هدیه می خرد دوست دارد آن را از دستش بگیرد؟ این با هیچ قانونی جور در نمی آید ولی باور کنید ما هم تحت فشار هستیم. گرچه باز هم معتقدم ما باید خودمان را کنترل می کردیم و باز هم صبوری به خرج می دادیم. 

*از فصلی که تمام شد حرفی نمی زنی؟
باید ابتدا یک خسته نباشید به همه هواداران مان بگویم که یک سال منتظر این روزها ماندند تا قهرمانی تیم شان را ببینند. ما باید پارسال این جام را به آنها و به خانواده هادی نوروزی عزیز تقدیم می کردیم ولی متأسفانه یک مقدار این مهم زمان برد و طولانی تر شد. با این همه خوشحالم که این اتفاق سرانجام تحقق یافت و ما از شرمندگی مردم درآمدیم.

 *هیچ فکر می کردی این همه اتفاق خوب برایت رخ بدهد؟
از دو، سه سال پیش که در نفت تهران دیده شدم فوتبال برایم جلوه دیگری پیدا کرد و زندگی ام را متحول ساخت. خیلی از این بابت خوشحالم که حالا در پرسپولیس انتخاب درستی داشتم و توانستم حداقل دل یک ایرانی را شاد کنم. 

 *یک ایرانی؟ 
 به اعتقاد من اگر بین میلیونها ایرانی تنها دل یک نفر را هم توانسته باشم شاد کنم دینم را به این تیم و باشگاه داده ام. چه برسد به اینکه باعث خوشحالی جمعیتی قابل توجه از هموطنانم در این مملکت شده باشم. این که دیگر سعادتی است که نمی توان درباره اش حرف زد. یک توفیق الهی است.

* از چه زمانی حس کردی تیمت قهرمان می شود؟
 از همان بازی اول. وقتی در فصل بدنسازی در تمرینات پرسپولیس شرکت کردم متوجه عزم راسخی شدم که بین بچه های تیم وجود داشت. من در نفت تهران هم چنین جوی را حس می کردم ولی وقتی در تمرینی با 5 هزار تماشاگر شرکت کنید متوجه این موضوع می شوید که چه تفاوتی با تمرین بدون تماشاگرِ نفت دارد.

 *یعنی متوجه این مهم بودی؟ 
البته! من با تعدادی از بچه های تیم پرسپولیس هم در اردوی تیم ملی آشنا شده بودم و یکدیگر را می شناختیم. از این حیث خیلی با تیم و جو پرسپولیس غریبه نبودم و وقتی هم که متوجه شدم آنها تا چه اندازه دوست دارند برای شادی روح هادی عزیز و قولی که به پسرش داده بودند برایشان جام بیاورند بیشتر مطمئن شدم که باید با این پرسپولیس جام بگیرم. 

*حالا چه حسی داری؟ 
 حس رضایتمندی. این همه سال سختی کشیدم و دست به هر کاری زدم ولی هیچ وقت مثل الان خستگی آن همه سختی کشیدن و دربدری از تنم بیرون نرفته بود.  

*موافقی کمی درباره خودت و زندگی ات برای مان صحبت کنی؟
 مشکلی نیست. البته من در این باره زیاد حرف زده ام. 

*می دانی که تکرار این موضوعات و بیان مسیر موفقیت انسان هایی مانند بیرانوند می تواند در آینده خیلی از نوجوانان تأثیر مثبت بگذارد؟ 
 صددرصد با این موضوع موافقم و اگر لازم باشد صد بار دیگر هم اتفاقاتی که برایم در این سالها رخ داده را تکرار می کنم. 

*چند سال داشتی که به تهران آمدی؟ 
 در پانزده سالگی راهی تهران شدم. تنها با یک قصد و نیت؛ فوتبال. 

*در یک خانواده پر جمعیت به دنیا آمدی؟ 
من در خانواده ای به دنیا آمدم که از نظر مالی خیلی ضعیف بود. من از همان ابتدای کودکی علاقه بسیار زیادی به ورزش به خصوص فوتبال داشتم و همه کار کردم تا به این علاقه و آرزویم برسم. سال اولی که به تهران آمدم حتی پول کرایه ام را نداشتم، چه برسد به اینکه بروم فوتبال بازی کنم! من از اقوام و فامیل پول کرایه ام را قرض کردم تا بتوانم به تهران بیایم. واقعا خانواده من در شرایطی نبودند که بتوانند پول مرا هم بدهند. خلاصه به تهران آمدم و شروع کردم به کار کردن. 

*در کودکی خیلی شیطان بودی؟
 نه، اصلا. من آزارم به یک مورچه هم نرسید. واقعا فکر نمی کنم تا الان کسی از اقوام و همسایه ها از من ناراضی بوده باشد. مثلا بیاید بگوید علیرضا شیشه خانه ما را شکسته یا علیرضا ما را اذیت کرده... اصلا! 

 *یعنی عشق فوتبال در تو تا چه حد زیاد بود؟
 عشق فوتبال در من جوری بود که همیشه با پدرم بر سر خواستن فوتبال دعوا می کردم. پدر من هم چون دستش به من نمی رسید طور دیگری تلافی می کرد(خنده). وقتی بابا وسایل ورزشی مرا پاره می کرد حس می کرد مرا یک دل سیر زده! چون می دانست وسایلم را خیلی دوست دارم و حاضرم هر کاری برای فوتبال بکنم.

 *چه سالی به تهران آمدی؟ 
 سال 86! من از وضعیت فوتبال در تهران خبر نداشتم. نمی دانستم زیرگروه هایی هست، آسیاویژنی وجود دارد، من فقط سوار اتوبوس شدم تا برای فوتبال از خرم آباد به تهران بیایم. در اتوبوس با فردی به نام حسین فیض (مربی وحدت تهران) آشنا شدم. به من گفت یک تیم دارم، صد و پنجاه هزار تومان پول بده من تو را به تیم ببرم و ثبت نام کنم؛ در صورتی که من حتی کرایه به تهران آمدنم را هم از دیگران گرفته بودم! گفتم من آمده ام پیشرفت کنم و پولی هم برای خودم دربیاورم. 

*پس این اولین تیمت بود؟
بله. حسین آقا پول از من نگرفت و مرا به تیم برد و من در آنجا درخشیدم. بعد کاپیتان تیم را دنبال من فرستادند که نگذار علیرضا از تیم برود. حیف می شود. یک سال آنجا بازی کردم و بعد هم به امیدهای نفت رفتم. من حتی آن زمان هم خوابگاه نداشتم. جایی نداشتم که شب ها بخوابم. برای خواب حدود سه ماه خانه عمه ام بودم ولی خب بیشتر از این نمی شد آنجا ماند، چون اذیت می شدند. بعد از آن برای اینکه جای خواب داشته باشم رفتم به یک کارواش. بعد از کارواش به یک پیتزافروشی می رفتم و کار می کردم. من حتی در تهران رفتگری هم کردم. همیشه و همه جا اینها را می گویم و هیچ وقت فراموش نمی کنم؛ مخصوصا رفتگری ام را. من افتخار می کنم که این کارها را انجام دادم و خدا را شکر مزد زحمات و زجرهایی که کشیدم را داد.

 *در این مدت با خانواده ات در ارتباط بودی؟
 نه! آن اوایل که به تهران آمدم پدر و مادرم اصلا از من خبری نداشتند. من تمام مواقعی که داشتم کار می کردم خانواده ام فکر می کردند هنوز خانه عمه ام هستم. آنها نمی دانستند دارم کار می کنم. دارم رفتگری می کنم. یک بار وقتی در کارواش کار می کردم یکی از اقوام من را دید و رفت به پدرم گفت شما واقعا فکر می کنید پسرتان دارد فوتبال بازی می کند؟ پسر شما دارد در تهران کار می کند. بعد پدرم خیلی ناراحت به من زنگ زد و پرسید چرا؟ گفتم:مجبورم! چون جای خواب ندارم. باز هم گفت برو خانه عمه. گفتم نمی شود. خودم اذیت می شوم. پدرم واقعا خبر نداشت. اگر خبر داشت شاید اصلا نمی گذاشت من فوتبال بازی کنم و به هر طریقی بود به تهران می آمد تا مرا ببرد. تا اینکه شکر خدا باشگاه نفت کم کم در نمازخانه اش به من جا داد تا آنجا بخوابم. بعد می رفتم در رختکن می خوابیدم و بعد از آن هم یک سوییت در اختیار من گذاشتند که در آن 8 نفر بودیم. 

 *جالب است که سرگذشتت را به این راحتی بازگو می کنی. هر کسی چنین جرأتی ندارد؟
 بیرانوند همیشه بیرانوند است و بیرانوند هم باقی می ماند. 

*چرا دروازه بانی را انتخاب کردی؟
راستش من اول فوروارد بودم. یک بار به درخواست بچه های مدرسه فوتبال ایستادم درون دروازه. سه تا توپ را گرفتم و بچه ها خیلی تشویقم کردند. گفتند وقتی استعدادش را داری توی دروازه بایست. این را گفتند چون خروج هایم خوب بود و نترس بودم. با این ترتیب من ایستادم توی دروازه.

 *اولین قراردادت با نفت چقدر بود؟ 
اولین قراردادم با نوجوانان نفت بود. 900 هزار تومان به من پول دادند که آن را به خانواده ام دادم. وقتی از نوجوانان به امید رفتم قراردادم شد 2 میلیون و 500 هزار تومان. آن سالی که نفت به لیگ برتر آمد، قرارداد من 85 میلیون تومان شد. چون آن اوایل روی نیمکت بودم و بازی به من نمی رسید. سال به سال 20 درصد به قراردادم اضافه می شد. زمان سرمربیان بعدی هم قراردادم بیشتر شد. مثلا زمان آقا یحیی 300 تومان می گرفتم.

 *یعنی اولین قرارداد رسمی ات با تیم نفت سال 89 بود؟ 
 بله. فصل 89-88 که 85 میلیون تومان قرارداد داشتم.

 *با این گذشته ای که گفتی، چطور با این همه سختی پای علاقه ات به فوتبال ماندی؟
 چون عاشق فوتبالم. هر جا می رفتم می گفتم فقط یک جای خواب به من بدهید، برایتان کار می کنم. به رستوران رفتم گفتم به شما در شستن ظرف ها کمک می کنم. آنها به من یک اتاق برای خوابیدن دادند و هر روز ساعت 6 صبح مرا بیدار می کردند و تا ساعت 12 ظرف می شستم. می رفتم سر تمرین، دوباره برمی گشتم و باید کمک می کرم. بعضی وقت ها خیلی اذیت می شدم و روزی هزار تومان هم بیشتر به من نمی دادند! تمام این دردسرها به خاطر هدف اصلی بود.

 *دروازه بانی بهتر است یا پاس گل دادن؟ 
پاس گل دادن خیلی بهتر است. به خصوص پاس گل با پرتاب دست. اوایل که پرتاب دستم هم جهانی شد و روزنامه های انگلیس و اسپانیا گفتند باید در گینس ثبت شود.  

*راز پرتاب دست هایت چیست؟
 نعمت الهی است و من خیلی پرتاب دست را تمرین می کنم. در شهرستان یک بازی با سنگ است به اسم دال پلان. ما از بچگی خیلی دال پلان بازی می کردیم. الان پرتاب های من نتیجه دال پلان است.

 *تو را در جام جهانی می بینیم؟ 
هر بازیکنی آرزوی جام جهانی را دارد. من تمام سعی و تلاشم را می کنم که کادر فنی تیم ملی به من اعتماد کند و بتوانم در جام جهانی روسیه حضور داشته باشم. 

*الان نظر پدرت درباره شغلت چیست؟ 
پدرم؟ الان که مرا می بیند می گوید:«دیدی حرف مرا گوش کردی؟ دیدی گفتم برو فوتبال؟» من هم فقط می خندم! می گویم:چشم! 

*رمز موفقیتت را هم برای مان بگو؟
اگر کسی وارد حاشیه نشود یعنی کارش را درست انجام داده است. باور کنید همین سختی ها آدم را بار می آورد. همین سختی ها مرا به هدفم رساند وگرنه الان معلوم نبود کجا بودم و کارم چه بود. یکی دیگر از دلایل موفقیت من این بود که زود ازدواج کردم

 *در چه سنی ازدواج کردی؟ 
 18 سالگی. شاید من اگر ازدواج نمی کردم اصلا به اینجا نمی رسیدم. من اگر زود ازدواج کردم به این دلیل بود که شب ها بعد از تمرین برگردم پیش خانواده ام و کنارشان باشم، که دلگرمی داشته باشم. 

*آرزوی فوتبالی ات چیست؟ 
 بازی برای تیم ملی در جام جهانی و بعد از آن قهرمانی با پرسپولیس در آسیا. این دو کار را بایدانجام بدهم. انشااله خدا به من کمک کند تا به هر دو آنها دست پیدا کنم.

 *آرزویت در زندگی چیست؟
سلامتی خودم و خانواده ام. غیر از این هیچ آرزویی ندارم. با سلامتی همه کار می توان کرد. 

*حرف آخر؟
 از همه کسانی که در این سال ها به من کمک کردند، حالا به هر شکلی که خودم و خودشان می دانند ممنونم. از شما هم همینطور. 

منبع:فردانیوز 

** مطلب فوق مربوط به سایر رسانه‌ها می‌باشد و سایت پیروزی دیلی صرفا آن را بازنشر کرده است.

علیرضا بیرانوند

هواداران

پرسپولیس

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی