محرمی: آنقدر صنم و یاسمن و باندبازی هست که نوبت به مربیگری من نمیرسد
مجتبی محرمی، کاپیتان سالهای نه چندان دور پرسپولیس آرزو دارد تیم محبوبش در سال جدید با قهرمان آسیا دل هوادارانش را شاد کند.
به گزارش پیروزی دیلی،همراه اسمش، دنیایی از معرفت و تعصب است که به خاطر میآید. اسمش را شاید یک تریلی بکشد، اما معرفتش را بعید است کسی بتواند اندازه کند. مجتبی محرمی، دوستداشتنیترین «مُجی» ای است که میشناسید، بازیکنی که دنیایش همیشه با بقیه تفاوت داشته، چه آن زمان که بازی میکرد و چه حالا.گفتگوی خبرنگار پیروزی دیلی با 8 محبوب پرسپولیس را ادامه می خوانید.
- باتعصبترین بازیکنی که در تاریخ پرسپولیس سراغ داریم، مجتبی محرمی است.
نه بابا، از من متعصبتر خیلیها بودند.
- میگویند کسی نمیتوانست از شما رد شود؟
این را هر کسی میگوید، محبت دارد، اما اگر قرار بود کسی از من رد نشود که پرسپولیس هیچ گلی نمیخورد.
- اگر چشمتان را ببندید و بخواهید یک روز خوب در پرسپولیس را به یاد بیاورید، چه روزی است؟
همان روز اولی که آمدم پرسپولیس. بازی اولی که برای این تیم انجام دادم، جامحذفی مقابل استقلال بود. باران میآمد، شاید روزهای آخر سال بود. در ترکیب فیکس نبودم، من و کریم باوی تازه آمده بودیم. بعد علی پروین، کریم باوی را جای انصاریفرد فرستاد در زمین و من را جای خدابیامرز فریبرز مرادی. بازی کشید به وقت اضافه و پنالتی. یک پنالتی هم من زدم و آن دربی را بردیم. با اینکه بارندگی بود اما 70-80 هزار نفر آمده بودند.
- قدیمیها خیلی به خوش یمن بودن روز بارانی و نزول رحمت اعتقاد داشتند، شما هم این حس را داشتید که اولین بازیتان برای پرسپولیس روز خاصی بود چون باران میآمد؟
من همیشه دوست داشتم روز بارانی یا برفی بازی کنم. دلیل اصلیاش هم این بود که آن زمان زمینها خیلی خراب بود و وقتی زمین خیس میشد برای ما راحتتر بود. در زمین سفت و پر چاله و چوله بازی کردن خیلی سخت بود. من که در اینجور زمینها راحتتر بودم.
- یک چیزی که خیلیها در مورد مجتبی محرمی نمیدانند؟
خیلی مشتیه!
- این را که همه میدانند!
پس چرا کسی نگفته؟!
- دوست دارید چه کسی را ببینید؟
دخترم. سه سال است او را ندیدهام.
- ممکن است امسال بروید پیشش؟
سرش خیلی شلوغ شده، دانشگاه قبول شده و سرش گرم است. به
خاطر همین به درد نمیخورد که 4-5 روزه بیاید. من هم اگر ویزا بدهند دوست دارم
بروم، اما خب با داستانهایی که سر وزارتخانه پیش آمد، رفتن به انگلیس سخت شده و
سخت ویزا میدهند.
- نادر محمدخانی هم انگلیس است، از او خبر دارید؟
بله میدانم انگلیس زندگی میکند اما از او خبری ندارم.
- دلتان برای چه کسی از همتیمیهای سابقتان تنگ شده؟
برای همه، من با همه آنها رفیق بودم.
- تکراریترین سوالی که از مجتبی محرمی میپرسند؟
یک خاطره از پرسپولیس بگو!
- و البته دربی سال 73.
بله، آن دعوا را همه میپرسند. من 30 سال فوتبال بازی کردم،
اما هنوز هم هر جا میروم از آن بازی میپرسند. بابا آن بازی و آن دعوا به تاریخ
پیوست.
- بهترین روزی که در این فوتبال دیدید؟
قهرمانی در جامدرجام آسیا و زیارت خانه خدا.
- یک چیزی که از علیپروین همیشه به خاطر دارید؟
علی آقای را خیلی دوستش دارم. یک بار میگفت تو میتوانی بعد
از من و پرویز قلیچخانی، نفر سوم باشی، که من گفتم، نه اول من، بعد قلیچخانی و
نفر سوم خود شما!
- حالا کی اول است؟
خود علی آقاست دیگر. مگر میشود او را دوست نداشت.
- یک سالهایی بود عدهای میخواستند علی پروین را کوچک کنند.
همان سالی بود که من از پرسپولیس نرفتم. لج و لجبازی بود، علی آقا هم من را دوست داشت. پول میدادند که من را ببرند و بعد به پروین بگویند، بیا پسرت را هم بردیم، اما من قبول نکردم و در پرسپولیس ماندم. علی پروین من را پسر خوبش میدانست، الانم هستم البته.
- چه کسی در این فوتبال برایتان پدری کرد؟
همان علی آقا و عمو نصی.
- تیمی که دوستش داری؟
احمدرضا عابدزاده، علی پروین، فرشاد پیوس، محسن عاشوری، ناصر محمدخانی، حمید درخشان از نظر فنی، همایون خان بهزادی، خدابیامرز فریبرز مرادی،... باز هم هستند، زیادند.
- حالا چه کسی از همه باحالتر بود؟
مرتضی فنونیزاده، وحید قلیچ و مرتضی یکه. سر به سر همه میگذاشتند.
زمان ما پول که نبود، همین جو دوستانه بود که تیم را نگه میداشت.
- مرگ چه کسی در فوتبال خیلی ناراحتتان کرد؟
همین مرحوم فریبرز مرادی و سیروس (قایقران). ما در تیم ملی با هم داداشی بودیم. وقتی خبر مرگش را شنیدم کُپ کردم، اصلا نمیدانستم باید چی بگویم. اصلا یک جوری شدهام، انزلی نمیروم. آنجا اذیت میشوم.
- جای چه کسی در لحظه تحویل سالتان خالی است؟
مادر و پدرم.
* نان و پنیر و سبزی و عیدی از لای قرآنِ ننه همیشه به راه بود
- مادرتان هم در همین چند سال اخیر فوت کردند، فکر کنم یکی از روزهای سخت زندگیتان بود؟
سختترینش بود. دو سال است فوت کرده، بهش میگفتم «ننه»، از
لای قرآن عیدی میداد. قبل از عیدی هم نان و پنیر و سبزیاش به راه بود.
- ترک زبان بودید، درست است؟
اصلیت ما، برای باکوی آذربایجان است، مهاجریم. البته مادرم در بابلسر به دنیا آمده بود. من هم تهران. ما ترکی حرف نمیزدیم، در حد «گبورا» ترکی بلدم.
- از بین آذریزبانهایی که در تیم داشتید چه کسی از همه بامزهتر بود؟
رحیم یوسفی.
- مجتبی محرمی خیلی خاص است، این تفاوت به خاطر خانواده و مادری است که شما را تربیت کرده یا محلهای که در آن بودید؟
من بچه پایین شهر بودم، اما مادرم هم آدم خاصی بود، فکر میکنم مادر محله بود. درس زندگی را از او گرفتم. آدم هر کسی را از دست میدهد خیلی اذیت میشود، پدر، مادر، برادر، اما درگذشت ننه خیلی سخت بود.
- برادرتان هم که شهید شدهاند.
او شهید انقلاب بود.
- غیر از فوتبال رشته دیگری را هم دوست داشتید، یا کار میکردید؟
کشتی بلدم. همه فنونش و امتیازاتش را میدانم. قدیمترها تمرین کشتی میرفتم در باشگاه دخانیات. بهرام مشتاقی شوهر دخترخالهام بود.
* علیرضا دبیر مجتبی محرمیِ کشتی است
- مجتبی محرمی کشتی چه کسی است؟
علیرضا دبیر، او با معرفت است.
- خادم هم به نوعی دیگر بابت اینکه پای حرفش میایستد میتواند به نوعی شبیه شما باشد.
او را هم دوست دارم.
- از نظر فنی چه کسی را میپسندید؟
مجید ترکان و عسکری محمدیان فنی بودند. من اگر فوتبالیست نمیشدم، در کشتی قهرمان جهان و المپیک میشدم.
- چه حرفی زدهاید که از گفتنش پشیمان هستید؟
از هیچ حرفی پشیمان نیستم. از زندگیام هم همینطور. زندگی
همین است دیگر. مهم این است که اشتباهت را دوباره تکرار نکنی.
- دروغ 13؟
مجتبی محرمی مربی میشود!
- یعنی اینقدر دور از ذهن و عجیب است؟
واقعا در همین حد عجیب است، من که اصلا جایی ندارم در این فوتبال. اینقدر در این فوتبال صنم و یاسمن و باندبازی هست که نوبت به ما نمیرسد.
- ولی هنوز هم در بین بهترینها و بامعرفتهای فوتبال در صدر هستید.
دوستان هستند به جای ما. این نیز بگذرد... مرده پرستیم
دیگر. البته مردم در کوچه و خیابان مردم به ما محبت دارند. من هم مردم را دوستشان
دارم.
- چه دعایی برای سال 97 دارید؟
محتاج نامرد نشویم... امیدوارم سال خوب با پربرکتی برای همه باشد، بدون دغدغه، بدون غم و غصه، بدون بیکاری، بدون دزدی و...
- و چه دعایی برای پرسپولیس؟
انشاءا... پرسپولیس قهرمان آسیا شود و بچهها مزد زحماتشان را بگیرند، هواداران هم به هر چیزی که میخواهند برسند.
گفتگو از مرضیه دارابی