محمودی: یک اتفاق در ایتالیا زندگی ام را متحول کرد/گریه هایم برای کاپیتان آلمانی ها عجیب بود

محمودی: یک اتفاق در ایتالیا زندگی ام را متحول کرد/گریه هایم برای کاپیتان آلمانی ها عجیب بود

بهنام محمودی معتقد است سیاست را نباید وارد ورزش کرد و ورزشی‌ها  باید در رأس کار باشند. او ابراز امیدواری کرد در سال جدید وضعیت اقتصادی مردم  بهبود پیدا کند.

به گزارش پیروزی دیلی، در سال‌هایی که والیبال ایران تنها در سطح آسیا مطرح بود و آن هم نه به عنوان تیم اول، بهنام محمودی برندی بود برای خودش. او سه سال لژیونر ایرانی در لیگ معتبر ایتالیا بود. صحبت‌های نوروزی او با روزنامه پیروزی را در زیر می‌خوانید:


با تخم‌مرغ رنگی و عیدی بزرگترها

عید دوران کودکی بود و عیدی گرفتن از دست پدربزرگ و مادربزرگ. تخم مرغ رنگی و سفره هفت‌سین. دغدغه‌ای نداشتیم. ما اهل آذربایجانیم، بین تبریز و میانه، اهل خاتون آباد. آنجا هم رسم و رسوم خاص خودش را داشت که یکی از یکی زیباتر بودند. اصلا عید همه جای ایران زیباست. از همه مهم‌تر هم این است که طبیعت لباس نو به تن می‌کند، این زیباترین چیزی است که به نوروز قشنگی می‌دهد و از آن زیباتر هم همان دیدو بازدیدهای نوروزی است، اینکه خانواده‌ها در کنار هم هستند.


گریه‌هایم برای کاپیتان تیم ملی آلمان

من سه سال در تیم‌های پروجیا، فلورانس و میلان در لیگ والیبال ایتالیا بازی کردم. قبل از آن همیشه عیدها را کنار خانواده بودم، همه دور هم، خیلی ناراحت بودم که کنارشان نیستم. زنگ زدم به ایران، کاپیتان تیم ملی آلمان که در فلورانس هم‌تیمی‌ام بود، کنارم بودو داشت با دوربین هندی‌کم فیلمبرداری می‌کرد. من هم 40-50 دقیقه تلفنی با پدر، مادر، خاله، عمه، مادربزرگ و بقیه حرف زدم، با هر کدام‌شان هم که صحبت می‌کردم، اول اشک می‌ریختم. بعد که صحبتم تمام شد، هم‌تیمی‌ام که فیلم می‌گرفت تعجب کرده بود، پرسید چرا اشک می‌ریختی؟ برایش توضیح دادم وقتِ سال نو، همه ما کنار هم هستیم و حالا دلم‌ برای همه آنها تنگ شده. این برایش خیلی جالب بود. اتفاقا همان شب یک سبزی‌پلو با ماهی هم برای‌شان درست کردم و سفره هفت‌سینم را هم دیدند.


تا پول می آید دعوا می شود

حقیقتش را بگویم، هیچ‌کجای دنیا به اندازه ما عاطفی و احساساتی نیستند. البته این را هم قبول دارم که ما در تعارفات خشک و خالی همه در کنار همیم اما متاسفانه بحث پول که می‌آید وسط، خیلی راحت دعوای‌مان می‌شود. من فکر می‌کنم رسم و رسوم ایرانی خیلی زیباست، اما امروز خیلی کمرنگ شده و دولتمردان و دوستان فرهنگی باید برای حفظ جوانان تلاش بیشتری بکنند. فضای مجازی در کنار همه حُسن‌هایی که دارد، یک تهدید بزرگ هم برای جامعه ما هست که همه را از هم دور کرده. به نظرم باید در این زمینه بیشتر دقت شود.


کوفته و قورمه سبزی

دوستان صمیمی‌ام در ایتالیا، گوران کاپیتان تیم ملی صربستان، کاپیتان تیم ملی آلمان، کاپیتان تیم ملی لهستان و دو بازیکن ایتالیایی بودند. من در این چند سالی که آنجا زندگی کردم، قشنگ آشپزی می‌کردم، اتفاقا خیلی هم وسواس داشتم که همه چیز کامل و عالی باشد. قورمه‌سبزی و اسپاگتی را خوب درست می‌کردم، سالاد سبزیجاتم فوق‌العاده بود و همچنین استیک. هفته‌ای یک‌بار برای هم‌تیمی‌هایم کوبیده درست می‌کردم و البته کوفته؛ نه مثل مادرم شبیه به کوفته تبریزی‌ها. کوفته‌های کوچک با کلی گوشت که وا نرود! بچه‌ها غذاهای ما را دوست داشتند، البته آنجا زیاد برنج نمی‌خورند، ولی اینهایی که من درست می‌کردم را دوست داشتند.


یک اتفاق زندگی‌ام را متحول کرد

زمانی که ایتالیا بودم یک اتفاق ویژه برای من افتاد، اتفاقی که همه زندگی‌ام را در آنجا متحول کرد. یک‌بار وقتی داشتم می‌رفتم باشگاه که به خانواده‌ام زنگ بزنم. آن زمان مثل امروز به راحتی نمی‌شد با ایران ارتباط گرفت، هزینه تلفن هم زیاد می‌شد، خیلی هم دلتنگ ایران و خانواده‌ام بودم. در حین پیاده‌روی یک کیف پول پیدا کردم و تحویل باشگاه دادم. تلفنم که تمام شد، یک ماشین پلیس آمد، با خودم گفتم یا امام حسین، چه شری شد! من هم آن زمان بلد نبودم ایتالیایی صحبت کنم و زنگ زدم به یکی از دوستانم، مرحوم پاک‌نظر که آنجا والیبال بازی می‌کرد. به او توضیح دادم که نمی‌دانم چه می‌گویند. بعد که آمد، گفت بهنام تو چه کار کردی؟! فردا دیدم معتبرترین روزنامه ایتالیا به این موضوع پرداخته که در کشوری که دزدانش معروف هستند، یک ایرانی آمده یک کیف پر از پول پیدا کرده و تحویل پلیس داده است. این موضوع باعث شد بعد از آن خیلی در چشم باشم. هم هواداران و هم رسانه‌ها.


همه را قبض روح کردیم

یک سال با تیم ملی جوانان در اردو بودیم، دوره ریاست فدراسیون یزدانی‌خرم، اتاق‌های ما در یک راهروی بزرگ بود، شب‌هایش خیلی خوفناک بود، باد عجیبی می‌آمد و صدای ترسناکی در راهرو پیچیده بود. اول کلی خاطرات ترسناک از جن و روح و این چیزها تعریف کردیم و بعد بچه‌ها را قبض روح کردیم! یادتان هست که در قدیم معمولا اتاق‌ها یک پنجره کوچک هم بالای در داشتند، شب که شد من و یعقوبی‌نژاد که قد بلندترین والیبالیست ایران بود و با هم هم‌اتاقی بودیم، ملحفه سفید انداختیم روی‌مان و رفتیم بچه‌ها را ترساندیم! ظلمات کامل بود، کسی هم جرأت نداشت از اتاقش بیاید بیرون و ملحفه را از روی ما بکشد. (خنده)


سیاست را وارد ورزش نکنید

دعای سال جدیدم سلامتی برای همه مردم ایران است و شفای مریض‌ها. خدا گره از کار همه گرفتارها باز کند و مشکلات همه مرتفع شود. نه تنها مردم مملکت خودمان، بلکه برای کل دنیا. امیدوارم مشکلات جوان‌ها هم حل شود و سعی کنیم سیاست را وارد ورزش نکنیم و ورزشی‌ها در رأس کار باشند،‌ والیبال هم باز پیشرفت کند. ان باعث افتخار من است. امیدوارم در سال جدید وضعیت اقتصادی مردم هم بهبود پیدا کند و شغل برای همه باشد.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی