ناگفتههای «گنجی» که کشتی زود از دستش داد: رسول خادم کنارم بود سرنوشتم عوض میشد، اشتباه کردم با بزرگها کشتی گرفتم
در سالهای افول علیرضا حیدری که نگرانیها بابت نداشتن یک 96 کیلویی مطمئن و جانشین زیاد بود، امیر گنجی ستارهای شد که میتوانست نگاه تحسینآمیز کشتی دنیا را تا سالها روانه وزن 96 کیلوی ایران کند.
او از مازندران آمده بود با دنیایی از انگیزه و استعداد، همه نگاهها به او بود که بیاید و کشتی ناب ایرانی را باز هم به زیباترین شکل ممکن به نمایش بگذارد.
همه چیز خوب پیش میرفت، خیلی زود ستاره شده بود و همه در انتظار طلای جهان و المپیکش بودند که به شدت آسیب دید. بعد ازآن مصدومیت سخت و پارگی رباط، پایش دیگر پا نشد! به طوریکه امروز بیشتر از آنکه در حسرت مدال باشد، در حسرت سلامتیاش هست که در کشتی از دست داد.
گفتوگوی روزنامه پیروزی با امیر گنجی، قهرمان سال 2005 جوانان جهان و عضو تیم ملی در مسابقات جهانی بزرگسالان همانسال را در زیر میخوانید:
- در سالهایی که هر وزن تیم ملی مدعیان زیادی داشت، امیر گنجی توانسته بود خودش را به عنوان یک ستاره معرفی کند.
کشتی آن زمان واقعا سنگین بود، علیرضا حیدری که صاحب وزن بود، من و سعید ابراهیمی هم بودیم. کرمانشاه هم یک لشگر 96 کیلویی خوب داشت.
- با آنهمه استعداد و توانمندی، مصدومیت اجازه نداد که آنطور که استحقاقش را داشتی، نتیجه بگیری. به نظر میرسد این آسیبدیدگی صرفا یک اتفاق نبود.
به هرحال در ساخت یا تخریب یک مجموعه، نمیشود فقط یک عامل موثر باشد، عواملی وجود دارند که دست به دست هم میدهند و یک اتفاق رخ میدهد. بزرگترین اشتباه من و اطرافیانم این بود که من خیلی زود به رده سنی بزرگسالان رفتم. 16-17 ساله بودم که در قهرمان کشوری بزرگسالان کشتی میگرفتم و این اصلا خوب نبود. هنوز از نظر سنی در نوجوانان بودم که در فینال قهرمان کشوری با فریدون قنبری مبارزه کردم.
- شما پدرت هم از مربیان خوب و سازنده استان بود. چرا از تجربیات پدرت در این مورد استفاده نکردی؟!
نمیدانم، این اتفاقات ناخواسته بود. من از همان سالی که آمدم از قهرمانی استان شروع کردم، دو نفر دیگر هم آنجا مدعی بودند. چون سنم کم بود، فکر نمیکردند که من بتوانم در مسابقات کشوری برایشان مدال بیاورم چون همه وزنها آن زمان خیلی مدعی داشت. من هم در 84 کیلو کشتی میگرفتم.
- آن زمان هم این وزن خیلی مدعی داشت و سر دوبنده تیم ملی همیشه جنگ بود!
فریدون قنبری، مجید خدایی، پژمان درستکار و مصطفی یونسینیا جزو خوبهای این وزن بودند، یونسینیا یک هفته قبل از جام تختی، مجید خدایی را برد و یک هفته بعدش هم فریدون قنبری را، من هم در جام تختی او را شکست دادم. او جزو خوبهای این وزن بود که واقعا میتوانست عضو تیم ملی هم شود.
- اینکه از 84 به 96 کیلو آمدی هم تصمیم اشتباهی بود؟
نه، اشتباه نبود. سال اولی که در این وزن بودم زیاد وزن کم نمیکردم، در حد سه-چهار کیلو. سال بعدش 10 کیلو. من درحالی هر سال در بزرگسالان کشتی میگرفتم که سنم به جوانان میخورد. یعنی خیلی زود مدعی شدم. هیات استان هم انتظار داشت که من مدال بزرگسالان بگیرم.
- اگر به گذشته برمیگشتی چه اشتباهی را تکرار نمیکردی که کشتی امیر گنجی اینقدر زود تمام نمیشود.
با بزرگسالان کشتی نمیگرفتم. این قطعا روی ضربخوردگیام تاثیر داشت. الان من خودم مربی جوانان هستم هیچ کدام از کشتیگیران ما نمیتوانند با بزرگسالان تمرین کنند. نظارت نبود، من خیلی زود همراه بزرگسالان شدم و بعد هم یک سری بدشانسی آوردم.
- بدشانسی بزرگ در بوداپست رخ داد.
همان سال که با تیم ملی بزرگسالان به بوداپست رفتم، از 7 ماه گذشتهاش در 8 مسابقه شرکت کردم. وزن کم کن نبودم اما بدنم تحلیل رفت. جوان بودم آن زمان متوجه نمیشدم، در جایی که باید نتیجه اصلی را میگرفتم رباط پایم پاره شد. کشتی اول را بردم، در کشتی دوم رباطم پاره شد اما آن را هم با برد تمام کردم، کشتی سوم هم روی تشک آمدم اما نتوانستم ادامه دهم.
- همان سال در کشتی فرنگی حمید سوریان و داوود عابدینزاده قهرمان جوانان کشتی فرنگی جهان شده بودند و شما هم در کشتی آزاد. سوریان تا سالها بعدش در بزرگسالان طلا گرفت، اما شما همان سال مصدوم شدی و میشود گفت که کشتیات تمام شد.
من بعد از اول شدن در انتخابی تیم ملی جوانان، به جام قهرمانان ترکیه رفتم. بعد در جام تختی در 96 کیلو کشتی گرفتم و در 120 کیلو به آسیایی جوانان رفتم. بعد هم که در 96 کیلوی جوانان جهان به طلا رسیدم. یک ماه و 40 روز بعد از آن هم به جهانی بزرگسالان در مجارستان رفتم.
- آن سال هم کار عجیبی در کادرفنی تیم ملی بزرگسالان اتفاق افتاده بود، 4 مربی بدون سرمربی. چیزی که تیم ملی برای اولین و آخرین بار تجربهاش کرد.
به نظر من در تیم یک نفر باید ارشد باشد. به هرحال وقتی 4 نفر همه مربی باشند، اختلاف سلیقه پیش میآید. یک نفر باید حرف آخر را بزند.
- البته بعد از پاره شدن رباط پایت و آن جراحی باز هم به کشتی برگشتی.
2005 رباطم پاره شد، 2006 کشتی نگرفتم چون جراحی کرده بودم، سال 2007 در آسیایی نقره گرفتم و 2007 هم که سعید ابراهیمی به جهانی رفت و نقره گرفت، در جامجهانی فقط به گاتسالوف باختم. بعد در مرحله اول انتخابی کشتی گرفتم و اول شدم، رفتم به جام یاشاردوغو و کییف و هر دو جا هم با مدال برگشتم. در آسیایی دوباره پایم آسیب دید.
- یکبار هم در اردوی تیم ملی آسیب دیدی.
اردوی المپیک بودم که دوباره رباطم پاره شد و دیگر رفتم. سال 2013 بود که منصورخان (برزگر) تیم صدرا را گرفته بود و خواست که دوباره کشتی بگیرم. گفتم منصور خان 5 سال است کشتی نگرفتهام، گفت بیا تمرین بکن و من هم دوباره شروع کردم و 2 تا کشتی هم گرفتم. رسول خادم به اردو دعوتم کرد و گفت بیا دوباره تلاش کن. رفتم به جامجهانی و 2 تا کشتی را بردم، خواستم بچسبم به تمرین که دیدم این زانو اذیتم میکند. نتوانستم دیگر کشتی بگیرم و سال بعدم آمدم تیم ملی نوجوانان و کنار مراد محمدی 3 سال کار مربیگری کردم و حالا هم کنار تقی اکبرنژاد در تیم ملی جوانان هستم.
- خودت فکر میکنی زندگی ورزشی امیر گنجی را چطور میشود تعریف کرد؟
یک سری آسیبدیدگیها در ورزش کاملا طبیعی است، همه آسیب میبینند اما برای من طبیعی نبود. شاید حکمت بود. اینطور فکر میکنم که در این حکمت، برکت هم بود.
- ضرر نکردی؟
کشتی به هیچکسی خیر نمیرساند! مگر اینکه استثنا باشی. کشتی ورزش خیلی سختی است، اگر یکی را در دنیای کشتی میبینید که وضعیتش خوب است، یا استثناست و یا خیلی عُرضه داشته.
- ولی هر چه اینها را حکمت و برکت بدانی، باز هم کارشناسان کشتی معتقدند باید مدال جهانی و المپیک میگرفتی، فکر میکنی دلیل اصلی اینکه به حقت در کشتی نرسیدی، چه بود؟
آسیاب به نوبت! اگر از نوجوانان نمیپریدم به بزرگسالان، شاید این اتفاقات نمیافتاد. یک قهرمان خوب باید مدیر برنامه خوب داشته باشد. اگر یکی مثل رسول خادم یا محمد بنا آن زمان کنارم بود سرنوشتم یک چیز دیگر میشد.
- میخواستم همین را بگویم که اگر در دوره مربیگری رسول خادم بودی، شاید امروز چندین مدال جهانی در کارنامهات داشتی.
واقعا افسوس میخورم که در دوره رسول خادم نبودم. الان رضا (یزدانی) و کمیل (قاسمی) همدوره و همسن و سال من هستند و هنوز دارند کشتی میگیرند. من هم اگر این اتفاقات نمیافتاد میتوانستم تا همین امروز در کشتی باشم. فکرش را بکنید همه اتفاقاتی که در موردش صحبت کردیم تا 21 سالگی من افتاد. من عملا در 21 سالگی کشتی را کنار گذاشتم.
- حسرت مدالهایی که نگرفتهای را میخوری؟
من افسوس نمیخورم که چرا مدال نگرفتم، ولی افسوس سلامتیام را میخورم. هنوز هم زانویم اذیت میشود، پیچ در زانویم هست و باید جراحی کنم آن را دربیاورم.
خبرنگار: مرضیه دارابی