نقد فوتبالی؛ یادآوری همه جزئیات
در ادبیّات و هنر «نقد ادبی» یا «نقد هنری»
تعریف مشخص و علمی دارد. در ورزش و به ویژه فوتبال امّا وقتی از نقد حرف
میزنیم خیلی به دنبال اصول حرفهای تحلیل یا بیان نیستیم؛ در واقع قرار هم
نیست اینقدر سخت باشد.
به گزارش پیروزی دیلی، فوتبال هیجان است و شور و لازمهٔ شور و هیجان دور شدن از دشواریهای آنچنانی اهل سخن. بنا نیست هر هواداری تا فیها خالدون اصول فنّی فوتبال را بداند و بعد نظر بدهد؛ از «کارشناس» و مفسّر انتظار آگاهی بیشتر میرود ولی در کارشناسی و تفسیر هم آنچنان قرار نیست پرسپولیس یا استقلال را «نقد» کنیم؛ ما اغلب، چنان که سزاوار فوتبال است، به دنبال بیان نظر و هیجان درونی خودمان نسبت به رخدادهای فوتبال هستیم؛ چیزی که اسمش را میگذاریم «نقد فوتبالی».
در بیان همین نقد فوتبالی امّا میشود به چند اصل محدود پایبند بود تا سر و شکل قشنگتری داشته باشد. واضحترینش کلام مناسب است. بحث اخلاقی نمیکنیم که بیسرانجام است؛ فقط حواسمان باشد که واژگانی که به کار میبریم به نقد فوتبالی ما جهت میدهد. مورد بعدی از این اصول شاید پرداختن بیشتر به تیم خودی باشد به نسبت تیم حریف؛ هر چه بیشتر هویت هواداریمان در نفی حریف شکل بگیرد، وجههٔ نقد فوتبالیمان ضعیفتر خواهد شد چرا که ناخودآگاه هویت خودمان را زیر سوال بردیم.
نکتهٔ اصلی مورد نظر این نوشته امّا «یادآوری همه جزئیات» است. همه آنچه که در نقد فوتبالی این روزها روانهٔ برانکو ایوانکوویچ میشود، حاصل تمام گذشتهٔ او در فوتبال ایران و جهان است. آنها که از حضور محسن ربیعخواه در ترکیب شاکی هستند، به حق تصاویری از یک دهه پیش و بازیکنانی مثل ابراهیم میرزاپور یا محمد علوی را در ذهن دارند و به امروز پیوند میزنند و نقد میکنند. ولی حقیقت اینجاست که اعتبار این نقدها حتّی در پهنهٔ نقد فوتبالی دمدستی، آنجایی زیر سوال میرود که بخش بزرگی از جزئیات موجود نادیده گرفته میشود و فقط همین تصویر تاریخی مورد نظر دیده میشود.
برانکو ایوانکوویچ در طول سالها فعّالیّت به عنوان مربی در فوتبال، کارنامهای دارد. هم او تیم ملّی ایران را به جام جهانی برده؛ چه طور به توانایی فنّیاش اعتماد نکنیم؟ برانکو روزهای فراوانی در همین پرسپولیس فوتبالی مالکانه، پرشور و سراسر حمله ارائه داده؛ چه طور متّهمش کنیم به محافظهکاری و دفاعی بودن تفکراتش؟ برانکو مربّیاست که مجموعهٔ دستآورد فوتبالیاش به ایران محدود نیست و در سطح بینالمللی آوردههایی دارد که باعث میشود نامش کنار واژهٔ «موفّق» چندان غریب نباشد. چه طور سر تا پای این آدم را به صلّابه میکشیم؟!
اگر «همهٔ جزئیات گذشتهٔ برانکو» را یادآوری کنیم، شاید تصویر بهتری در نقد فوتبالی داشته باشیم. شاید فکر کنیم که او احتمالا آنقدر عاقل و فوتبالفهم هست که این موفّقیّتها را به دست آورده. شاید فکر کنیم کسی که آن فوتبال شورانگیز را هم در پرسپولیس پیاده کرده، حالا دستش بسته است که اینطور محتاطانهتر بازی میکند نه اینکه «کلّا مربی کوچیکیه محتاطه!» این به معنی بیاشتباه بودن برانکو یا هر آدم موفّقی است؟ خیر. اشتباه موردی رخ میدهد. مثلا شاید به کار بردن حسین ماهینی در هافبک دفاعی در دربی سال گذشته با استقلال تصمیم اشتباهی بود. ولی اگر به برانکو و کارنامهاش ایمان داشته باشیم، استفاده مکرّر از حسین ماهینی ولو در پستهای غیرتخصّصی، یا استفادهٔ به زعم ما عجیب از هر بازیکن دیگری را «لجبازی» یا «کوتاهی» نمیبینیم؛ آنوقت شاید فکر کنیم که برانکو و تیم فنّی همراهش لابد دلیلی برای به کار گیری او دارند؛ شاید شایان مصلح در تمرینات بازدهی مناسب برای پست دفاعیاش را در دیدار سنگین آسیایی ندارد و هزار شاید دیگر.
کارلوس کیروش بعد از دیدار با سیرالئون گفت: «دیگر نمیدانم چه طور شما را خوشحال کنم!» برانکو هم امروز گفته که: «من فقط اینقدر میدانم که هرگز پرسپولیس مثل امسال نتیجه نگرفته است.» این دو نفر و هر دو نفر حرفهای دیگری میتوانند بر سر منافع تیم و شخصشان همدیگر را بدرند! میتوانند تندترین حرفها را علیه هم بزنند و به دنبال بیشترین منفعت برای مجموعهٔ مورد نظرشان باشند؛ درست مثل مورینیو، کونته، ونگر و بقیه بزرگان. ما ناظران هم بسته به تمایلات و جهانبینیمان میتوانیم همراه یکی و مخالف دیگری باشیم.
ما میتوانیم نهایتا سبک بازی آنها را «دوست نداشته باشیم.» ولی هیچ کدام این بحثها نباید باعث شود جزئیات گذشتهٔ این آدمها را فراموش کنیم. برانکو ایوانکوویچ مربّی بزرگیست که توقّع دارد موفّقیّتهایش دیده شود چنان که کیروش هم همینطور؛ اینها توقّع ندارند در جزییترین تصمیمات فنّی با جملههای وحشتناکی در نفی کل شخصیت فنّیشان رو به رو شوند. جملاتشان که در ابتدای این بند آمد درد پنهانی در خود دارد. کاش نقدهای فوتبالیمان را نه به اندازهٔ ادبیات و هنر، دستکم به اندازهٔ تاریخ چند دهه اخیر فوتبال محکمتر کنیم. آنوقت هیجانهای خوشگلتری خواهیم داشت. همین.