پرسنل و خبرنگاران روزنامه پیروزی از خاطرات خود می گویند
17 مردادی دیگری و روز خبرنگار. در این روز
همچون گذشته با پیام های تبریک محبت آمیز هواداران پرسپولیس مواجه شدیم و انرزی
گرفتیم. البته خودمان هم به خودمان زیاد تبریک گفتیم و هوای هم را داشتیم.
پیروزی دیلی؛ در روز خبرنگار سایت پیروزی دیلی به سراغ پرسنل و خبرنگاران قدیمی و کنونی روزنامه رفته است.روزنامه پیروزی به عنوان دومین روزنامه پرتیراژ ورزشی کشور با 19 سال سابقه انتشار مستمر ئ ارگان غیر رسمی هواداران پرسپولیس تاثیرگذاری های بسیاری بر عرصه فوتبال کشور و به ویژه تیم پرسپولیس داشته است.اغلب خبرنگارانی که در روزنامه پیروزی فعالیت کرده اند از میان هواداران انتخاب شده اند تا با درک انتظار خواسته هواداران بتوانند مطالبی را منتشر کنند که باب میل دوستدران پرسپولیس است.
روزنامه پیروزی در این سالها هواداران مستعد و توانمندی را جذب کرده و آنها توانسته اند به خبرنگارانی قهار و توانمند تبدیل شوند. هم اکنون بسیاری از خبرنگاران روزنامه پیروزی به عنوان سردبیر، معاون سردبیر، دبیر تحریریه و خبرنگارانی تاثیرگذار در خبرگزاری ها و جراید ورزشی فعالیت کنند. البته هوای پرسپولیس و تیم محبوبشان را هم دارند. به جرات می توان گفت که روزنامه پیروزی در تمام رسانه های ورزشی نماینده ای دارد.
با 4 سوال به سراغ خبرنگاران قدیمی روزنامه پیروزی رفته ایم و پاسخ آنها را دریافت کردیم.
1)چی شد چه جوری شد اومدین پیروزی و قبلش خبرنگار یا تو بخش فنی کار کرده بودین در رسانه ای؟
2) یک خاطره از دوران فعالیت در پیروزی لطفا.
3)بهترین مصاحبه،خبر یا تیتری که زدین تو پیروزی.
4)روز خبرنگار چه درد دلی دارین؟
اردلان بزرگ نیا خبرنگار باسابقه روزنامه پیروزی: خبر توافق با دنیزلی باشگاه را به تکاپو انداخت/3 امتیاز فدای سر پرسپولیس
1.سال ۷۸ در دوران خدمت روزنامه یک روز دیرتر بدستم می رسید. من هم بعدازظهر ها بعد از اتمام کار خط به خط مطالب رو می خوندم و هر چی به ذهنم می رسید روی کاغذ می آوردم و برای روزنامه می فرستادم و به اسم خبرنگار افتخاری مطالبم چاپ می شد. این ارتباط نگارشی در اسفند ۷۹ به ارتباط دیداری و درنهایت همکاری منجر شد. من کار رو تو روزنامه پیروزی یاد گرفتم.ابراهیم فتاحی با خواندن و ادیت کردن مطالبم نقش موثری در خبرنگار شدن من داشت.
2. علی انصاریان اومد روزنامه و گفت مهران غفوریان بهش زنگ زده و خبر فوت مرحوم رضا ژیان رو بهش داده.فرداش این خبر تیتر یک روزنامه شد. ساعت ۱۱ یکی زنگ زد روزنامه و تلفن رو به من دادند.با ناراحتی گفت من رضا ژیان هستم کی این خبر رو بهتون داده؟ منم گفتم مهران غفوریان به علی انصاریان گفته.
خدا بیامرزه گفت بذار مهران رو ببینم!!!
3. بهترین خبر؛ توافق مصطفی دنیزلی با پرسپولیس. باشگاه دنبال کسی بود که خبر رو به من داده بود. درحالیکه خبر رو از بیرون باشگاه گرفته بودم!
بهترین تیتر؛سه امتیاز فدای سر پرسپولیس.بعد از باخت ۴ بر ۳ پرسپولیس به پاس در دقیقه ۹۰ در فصل ۸۲. پرسپولیس در این بازی فوق العاده بود و خداداد عزیزی خوش شانس.
4. هوای بچه هارو داشته باشید،هوای قدیمی ها رو بیشتر.احترام بچه های پیش کسوت حاضر در تحریریه روزنامه به بچه های جدید واجبه. امکانات کار رو برای بچه های روزنامه فراهم کنید اونا در تهیه خبر و ارائه کار بی نقص و حرفه ای استاد هستند. نذارید بچه ها از هم دور بشن. نذارید خبرنگار پرسپولیسی بیکار بمونه.
ابراهیم فتاحی خبرنگار باسابقه روزنامه پیروزی: سوژه برند پرسپولیس را با وجود تمام سرزنش ها رها نکردم
1)از مرخصی که اومدم همون دومین روز حضورم تو پرسپولیس . آقا رضا ریاضتی به من مشکوک شد.هر سوژه ای میگفت 4 تا روش میگذاشتم و می نوشتم . مرتب ازم میپرسید قبل از این کدوم روزنامه بودی؟ یه دفعه یه دستی زد و پرسید ؛ گفتی کدوم روزنامه می نوشتی؟ بعد اومد گفت من تو رو تو کدوم کنفرانس خبری دیدم. من هم که متوجه موضوع نبودم میگفتم این اولین جاست. آخرش به حرف اومد وگفت مگه میشه قبلا جایی نبوده باشی و اینطور بنویسی؟ چند سال بعد یه بنده خدایی گفت آقا رضا مشکوک بود که تو نفوذی روزنامه های دیگه باشی. حق هم داشت. اونروزا تا چند سال خیلیا حاضر بودن به هر قیمتی شده تو پیروزی هم کار کنن. خیلیا که حتی کار بچه های ما رو به رسمیت نمیشناختن وبه نوعی صاحب سبک بودن سال های بعد اون خیلی تلاش کردن با پیروزی کار کنن ووقتی سردبیر شدن دنبال بچه های پیروزی و به ویژه قدوسی بودن ولی یه زمانی میگفتن اینا( یعنی ما ) اصلا خبرنگار نیستیم.
به شخصه خیلی چیزا از این دو یاد گرفتم و البته چیز های زیادی هم از خیلی های دیگه.
2) برای بهترین مطلب حضور ذهن ندارم اما خوشحالم سوژه برند "پرسپولیس "روتا پس گرفته شدنش وبا وجود تمام سرزنش ها ومسخره شدن ها رها نکردم و تا آخرش ادامه دادم. البته هنوز بخش پایانیش مونده که به دلایلی به خاطر خود پرسپولیس هنوز روی اون متمرکز نشدم. دلم به این خوشه که حاصل سال ها کارم یه چیزی باشه که قابل لمس باشه هر چند هیچکس اون روبه رسمیت نشناسه.
4) خیلیا برای کار و تلاش ما ارزش قائل نیستن. امیدوارم بچه های ورزشی نویس حداقل روی خودشون ، حرفه ای که دارن، کار های بزرگی که میتونن انجام بدن و همکاراشون تعصب بیشتری داشته باشن. باور کنن در جایگاه مهمی هستن. باور کنن مهم و با ارزش و بزرگ هستن و ... .
میلاد اعظمی خبرنگار سابق روزنامه پیروزی و خبرگزاری میزان: کاش بالا سریها هوای خبرنگاران رو داشته باشند
1.من قبل از حضور تو پیروزی، چند وقتی به عنوان خبرنگار مهمان در روزنامه دنیایی فوتبال کار کرده بودم. توسط یکی از دوستان به حسین قدوسی معرفی شدم و کار رو تو پیروزی شروع کرد.
2.خاطره خیلی زیاده، مخصوصا شیطنتهایی که با مهدی فراهانی انحام میدادیم اما برخورد نا خواسته «کِشی» که دستم بود به اردلان بزرگ نیا و قهر 3 روزه اردلان با من جزو خاطرات بامزهاس.
3مصاحبه با علیرضا حقیقی اونم تو شرایطی که با روزنامه ارتباط خوبی نداشت خیلی بهم چسبید. یه مطلب هم همون اوایل حضور تو روزنامه بعد از تغییر داور دربی زدم که خیلی خوب بود به نظرم «محسن به جای محسن»
4.امیدوارم شرایطی برای خبرنگاران به وجود بیاد که هیچ کودوم محتاج نباشن و دستشون جلوی نامرد دراز نشه. کاش مدیر مسئولان و بالا سریها هم هوای خبرنگاران رو داشته باشن.
حامد وفایی خبرنگار سابق پیروزی و سردبیر سایت هوادار:3 ماه مطالبم در نوبت انظار بود/ گفتم حاجی بزن تیتر رو.شک نکن
1.مهدی حدادپور حس کرد یه چیزهایی دیده و استعداد خبرنگاری دارم.من رو یه روز بعداز ظهر به روزنامه پیروزی برد.قدوسی در حال خوندن مطلب گفت برو بشین پشت میز شروع کن.رضا ریاضتی هم گفت 2 روز دیگه فکر نکنی خبرنگار شدی.هرجایی که ما میگیم باید بری.یهو دیدی زنگ زدم گفتم برو تمرین.برو شیراز.باید بری.باید بگی چشم.
منم گفتم چشم.
2. یادمه که 3 ماه آزگار هر مطلبی مینوشتم سرانجامی جز سطل آشغال زیر میز سردبیر نداشت.اما روزی که مطلبم کار شد 10 بار قدوسی رو بوسیدم.فکر کنم تمام روزنامه های اون روز تهران رو خودم خریدم.خدایی روزنامه با حضور فتاحی و بزرگ نیا و سرخوش و مهدی وفا پر خاطره بود.وای از روزایی که رضا ریاضتی رو فرم نبود و میخواستی تلفنی مصاحبه بگیری.کیه؟کیه پشت خط؟حامد با کی حرف می زنی؟حسین ،حامد با کی حرف میزنه!!
3. برد 2 - یک با گل اقا کریم.شب قبل دربی با قدوسی حرف زدم.گفتم حاجی بزن تیتر رو.شک نکن.من و من کرد اما بالاخره زد.روز بازی روزنامه تیتر زده بود:در این نتیجه شک نکنید.پرسپولیس 2 - استقلال 1
همون هم شد.مدیر عامل و تموم بازیکن های تیم زنگ میزدن رو گوشی که شما چطوری این تیتر رو زدید؟
4. فقط امیدوارم دل همه با هم صاف باشه و هیچ خبرنگاری برای رسیدن به نقطه ای که می خواد از روی یک خبرنگار دیگه رد نشه.کمی هم رو قبول داشته باشیم و به هم احترام بگذاریم.احترام ما به هم باعث میشه تا همه به ما احترام بگذارند.
سمیه قدیری خبرنگار باسابقه روزنامه پیروزی:مصاحبه هایی که با عابدزاده داشتم را فراموش نمی کنم
1.هوادار پرسپولیس بودم و عاشق کار خبرنگاری که از پیروزی این فرصت برای من پیش آمد که این شغل را ادامه بدهم.
2.خاطره که زیاده؛ هم تلخ و هم شیرین. تلخ اش بعضی بی مهری ها بود که هیچ وقت نتونستم فراموش کنم. شیرین هم بوده مثل قهرمانی های پرپسولیس.
3.زیاد حضور ذهن ندارم .اما همیشه مصاحبه ای را که عابدزاده در سال های قبل داشتم را فراموش نمی کنم.
4.ای کاش به جای قرار دادن یک روز به انم روز خبرنگار یک روز کسی پیدا می شد که از مسئولان پای درد دل ما می نشست. کار پر استرس و حقوق و مزایای کم و البته برخی کم لطفی ها که به خبرنگارران می شود، دردناک است.
الهام یاوری ویراستار سابق روزنامه پیروزی:احمدرضا که به دفتر روزنامه آمد جای ایستادن نبود
!)روزنامه پیروزی اولین جایی بود که کار کردم و قبلش جایی نبودم، هوادار پرسپولیس بودم و رفت و آمدم به روزنامه باعث شد یه مدتی افتخار همکاری با بزرگان رو داشته باشم.
2)بهترین خاطره زمان حضورم در روزنامه مربوط میشه به روزی که احمدرضا عابدزاده عزیز بعد از اون دوره سخت بیماری حالش خوب شد و با حضورش توی دفتر روزنامه تا پاسی از شب جشن و شادی داشتیم، حتی واسه ما کارمندهای روزنامه هم جا برای ایستادن نبود!
4)در این روز هم تنها حرفی که میمونه اینه که کاش مسوولین به قشر خبرنگار که زحمت بسیار زیادی برای ورزش این جامعه میکشند و کمتر از همه به چشم می آیند ارزش و بها بیشتری بدهند.
صالح محمد رحیمی عکاس و خبرنگار باسابقه روزنامه پیروزی: هوادار پروپارص پیروزی بودم/ کارم شده فقط تیتر یک دادن!
1)خب من از روز اول انتشار هفته نامه پیروزی،مشتری پر و پاقرص اون بودم.همون روز اول،یکشنبه 27 مهر 1376 بعد از خریدن هفته نامه پیروزی که تبلیغش رو در هفته نامه فانوس دیده بودم،با دفتر نشریه تماس گرفتم و با دکتر انصاری فر صحبت کردم.بعد از اون هم از طریق ارسال مطالب به صورت پستی برای قسمت هواداری ارتباطم ادامه پیدا کرد.بعد که آدرس درفتر روزنامه رو پیدا کردم،حداقل هفته ای دو بار به دفتر روزنامه می اومدم.نام حسین قدوسی رو به عنوان سردبیر روزنامه شنیده بودم.اما خودش رو تا به حال ندیده بودم.تصویری که از حسین قدوسی در ذهن داشتم با شخصی که اولین بار رو در رو دیدمش زمین تا آسمون متفاوت بود.من یک شخص قدبلند و چهارشونه رو از روی نوشته اش در ذهن تجسم کرده بودم.اما وقتی اولین بار از نزدیک دیدمش،باورم نمی شد این فرد نویسنده اون مطالب تند و آتشین باشه.
خلاصه که رفت و آمد من به روزنامه هر روز بیشتر و بیشتر می شد.بخصوص در روزهای حضور مهمان تلفنی.یک دوربین آنالوگ هم داشتم و شق عکاسی و ...تا این که یک روز خانم نرگس فخاری حرفی به من زد که هم تعجب کردم و هم خوشحال شدم.پیشنهاد کار در روزنامه پیروزی به من شد.بی معطلی قبول کردم و از روز 27 اردیبهشت 1381 در سن 29 سالگی وارد روزنامه پیروزی شده و مشغول به کار شدم.حالا در 17 اَمرداد 1396 و در سن 44 سالگی از این انتخاب پشیمان نیستم،اما...
2) کار تو روزنامه پیروزی هر روزش با خاطرات تلخ و شیرین زیادی برای من همراه بوده.دو مورد تلخ رو می گم و دو مورد شیرین.اولین خاطره تلخ،23 اَمرداد 1393 و خبر فوت زنده یاد مهدی نفر و دومین خاطره تلخ من از دوران کار در روزنامه پیروزی،9 مهر 1394 و خبر فوت 24 ابدی پرسپولیس،هادی نوروزی عزیز بود.
خاطرات خوش من از کار در روزنامه پیروزی برمی گرده به شیطنت هایی که خودم بر سر همکارانم اجرا کردم.
مورد اول روزی بود که دفتر روزنامه در کوچه ناصر - بالاتر از میدان ولیعصر(عج) بود.سیروس صالح زاده از همکاران بزرگوار ما،ظهر در دفتر روزنامه با چند شخص مهم یک جلسه کاری خیلی مهم داشت.برای یک لحظه موبایلش به دستم افتاد.سریع آهنگ آهویی دارم خوشگله،فرار کرده ز دستم را به عنوان زنگ تلفنش بلوتوث کردم.صبر کردم 10 دقیقه ای از مذاکراتش با مهمانان مهمش در پشت درهای بسته بگذرد.سپس از تلفن روزنامه شماره جناب صالح زاده را گرفتم.موبایلش زنگ خورد و خودتان تصور کنید دوستان و مهمانان مهم جناب صالح زاده با شنیدن آن آهنگ چه فکری در مورد ایشان کردند و آقاسیروس عزیز با چه حالتی از اتاق بیرون آمد.
مورد دوم هم به سیدمهدی میری عزیز برمی گردد و خاطرات چهارشنبه های این سید خوش قلب که در این روز خاص بی اختیار علاقه به پرتاب کازیه به سوی هرکسی که با او جر و بحث می کرد داشت.
3) من که کارم شده فقط تیتر یک دادن تو روزنامه پیروزی(شوخی). اما به طور جدی بگم که هیچ مصاحبه و تیتری به اندازه گفت و گو با آقای گل جهان،علی دایی به دل من نمی چسبد و نخواهد چسبید.همیشه از مصاحبه با شهریار فوتبال ایران کمال لذت را می برم.بخصوص که احترامی که این شخص بزرگوار و برند بین المللی ورزش ایران در جهان برای شخص من همیشه و در هر حال قائل بوده هستند.
4) بزرگترین درد دل و گله ای که دارم،مربوط به عدم پرداخت سنوات سالهای کار در روزنامه پیروزی از 1381 تا 1390 و از 1392 تا 1393 است که همچنان بلاتکلیف مانده و حقی است که بر ضمه مدیریت سابق روزنامه از من به گردن ایشان هست.
مرتصی انصاری فرد خارجی نویس روزنامه پیروزی:خداحافظی فرگوسن از دنیای مربیگری بدترین خبر بود
1. دکتر انصاری فرد پیشنهاد داد، به خاطر اطلاعات ورزشی خارجیم.
٢. خاطره ام بر می گرده به قهرمانی پرسپولیس در بازی اخر مقابل سپاهان در زمان مربیگری قطبی، بچه های روزنامه همه در حال گریه کردن و بالا و پایین پریدن بودن که قهرمانی از دست رفت، پرید ولی من گفتم پرسپولیس قهرمان، سپهر حیدری اون گل رو در همون زمان زدو بچه های روزنامه همه از فرط خوشحالی رو هوا بودن،
3.بهترین خبری که کار کردم واسه صفحه خارجی ، رفتن کریس رونالدو به رئال بود، بدترینش خداحافظی فرگوسن از دنیای مربیگری.
٤. درد و دل زیاده، کیه که گوش کنه!
سیدمهدی فراهانی خبرنگار سابق روزنامه پیروزی و خبرنگار خبرگزاری فارس:بعد از هت تریک زاید تیتر زدم چیزی که برا شما آرزوئه برا ما خاطرست
1)در سن هجده سالگی همزمان با قبولی در دانشگاه با معرفی خواهرم که به عنوان کاریکاتوریست مدتی در روزنامه فعالیت کرده بود عضو روزنامه پیروزی شدم. خدا رو شکر چهار سال بسیار خوب را در روزنامه پشت سر گذاشتم و در ادامه از پیروزی به خبرگزاری فارس رفتم و با افتخار پنج سال هست که در خدمت این خبرگزاری ارزشی هستم.
2)روزای حضور در روزنامه پیروزی با توجه به حضور افراد مختلف با خصوصیات اخلاقی متنوع سراسر خاطره بود اما جذابترین خاطره من بر میگردد به سال هشتادو نه که بعد از سه روز غیبت در تحریریه پیروزی، به خاطر اعتراضاتی که به من شد برای مظلوم نمایی و اینکه کمتر مورد توبیخ قرار بگیرم تصمیم گرفتم سرم را بانداژ کنم و با زدن سس قرمز با شمایل اسیب دیده سر کار حضور پیدا کنم. اتفاقا این حرکت جواب داد اما از آنجاییکه که اهل دروغ نیستم یه ساعت بعد حقیقت رو خودم گفتم چون معتقدم هیچی بهتر از راستگویی نیست. جوانی بود و جاهلی یادش بخیر.
3)خاطره انگیز ترین مطلبی که در روزنامه پیروزی نوشتم که خیلی به دلم نشست بعد از برد سه بر دو دربی ٧٤ معروف به ایمون زاید بود که در واکنش به کری های توجیهی و احساسی استقلالیها بعد از قبول شکست دراماتیک یه مطلب با تیتر چیزی که برا شما آرزوئه برا ما خاطرست نوشتم که آن تیتر روی جلد رفت و خیلی به دل هوادارا نشست.
4)درددل ما در روز خبرنگار فقط به عدم حفظ شان خبرنگاران بر میگردد. متاسفانه در دنیای لابی امروز حضور بسیاری از افراد به واسطه ارتباطات نه تخصص در بدنه فوتبال باعث شده که خیلی اوقات احترام خبرنگارا حفظ نشود که وقتی این اتفاقات رو میبینم بسیار تاسف میخورم. متاسفانه گاهی برخی از خبرنگاران هم با رفتارشون اجازه این رفتارها رو میدهند که این مسئله بسیار ناراحت کننده تر هست.
پدرام محمدزاده خبرنگار روزنامه پیروزی و ادمین سایت و کانال پیروزی
دیلی:اتفاقی با پیروزی آشنا شدم
1. از طریق تلگرام و کاملا اتفاقی با شما (سردبیر) آشنا شدم و بدون سابقه رسمی و غیررسمی کار با پیروزی رو شروع کردم
2. پوشش آنلاین شاید ماهارو از بعضی چیزا محروم کنه ولی بهترین لحظهای که مدت همکاری با پیروزی داشتم پست پایان بازی پدیده و بعدش جدولی بود که پرسپولیس بالای بالا بود و قرار هم نبود تکون بخوره
3. بهترین تیتر، یه مطلب از دروازهبان استقلال نوشتم که بهم خیلی چسبید، یه مطلبم در مورد سهمیههای سنی نوشتم که اونم تو ذهنم مونده
4. امیدوارم اشتباهات کوچک ما تو پوشش آنلاین اخبار رو به بزرگی خودتون ببخشید.
شیوا دورانگر خبرنگار روزنامه پیروزی و ادمین سایت و کانال پیروزی دیلی:هوادار هم خدایی دارد
1.از سال 78 خواننده ثابت پیروزی شدم و به عنوان هوادار با روزنامه در ارتباط بودم.مطالبی رو از طریق نامه و بعدها ایمیل برای پیروزی ارسال میکردم.تا قبل از اینکه رسما خبرنگار پیروزی شوم مطالبم بارها به عنوان خبرنگار افتخاری چاپ شده بود. تا اینکه در 23 اذر 90 از روزنامه ایمیلی برایم آمد که آقای قدوسی با توجه به نوع نگارشم خواهان همکاری با روزنامه شده اند.به لطف آقای قدوسی و اعتماد آقای دکتر انصاری فر توانستم در روزنامه محبوب پیروزی که کمتر از پرسپولیس به آن علاقه و تعصب ندارم مشغول به فعالیت باشم. این را هم بگویم که تا قبل از پیروزی تجربه کار خبرنگاری نداشتم و با کمک ها و حمایتهای آقای قدوسی توانستم حرفه خبرنگاری را یاد بگیرم.
2.همه روزهایی که به عنوان هوادار و خبرنگار
با پیروزی سپری کردم برایم خاطره انگیز است اما هیچوقت خاطره خوب اولین باری که به دفتر روزنامه پیروزی، جایی
که هواداران به آن کلبه عشق لقب داده بودند رفتم را فراموش نمیکنم .امروز که فضای مجازی
جای کاغذ و قلم را گرفته و به واسطه شبکه های اجتماعی ارتباط هواداران با روزنامه آسانتر
شده است، اما شاید هرگز آن لذت و شوقی را که آن روزها تجربه می کردیم را به ما ندهد.
3).تیتر مطلبی که به انتقاد از وزارت ورزش به دلیل تغییرات مدیریتی پی در پی پرسپولیس و هزینه اسپانسر باشگاه برای استقلال نوشتم. تضعیف پرسپولیس به قیمت قدرت گرفتن استقلال،هوادار هم خدایی دارد.
4.امیدوارم روزی برسد که ارزش کار خبری بیشتر دیده شود و به خبرنگاران به ویزه خبرنگاران ورزشی بیشتر توجه شود. شرایطی فراهم شود که خبرنگاران خانم و در کل بانوان هم بتوانند به استادیوم برودند.