چوک: کار در ایران مثل مربیگری صبح در رئال و عصر در بارسا است
سرتن چوک پای در گفتوگویی مفصل به سوالات متعددی پاسخ داده است.
به گزارش پیروزیدیلی، نفر دومها همیشه گمنامند. حتی اگر روی نیمکت پرطرفدارترین تیم فوتبال ایران بنشینند و در همان سال اول حضورشان جام قهرمانی را بالای سر ببرند. سرتن چوک همانقدر که در کرواسی مربی شناخته شدهای است در فوتبال ایران ناشناخته مانده؛ شاید به این خاطر که تا کنون مصاحبه مفصل نداشته و البته اهل نمایش و در رسانه بودن نیست. چوک که زمانی سرمربی دیناموزاگرب بوده و مدتها ریاست کانون مربیان زاگرب را به عهده داشته در ایجاد و توسعه آکادمی تخصص دارد اما برای رسانهها هم جذاب است. او برعکس برانکو که مثل دیپلماتها با احتیاط حرف میزند بعضا پایش را روی پدال گاز فشار میدهد و از خط قرمزها میگذرد تا مصاحبهاش جذاب به نظر برسد. این گفتوگو بیش از دو ساعت طول کشید و چوک درباره پرسپولیس، فوتبال ایران، مربیگری، آکادمی و... صحبت کرد. فرزاد حبیباللهی آنالیزور پرسپولیس هم که نقش پررنگی در هماهنگی این مصاحبه داشت مثل یک مترجم حرفهای صبوری به خرج داد و شب قبل از بازی با سایپا در هتل ارم میزبانمان بود. جالب اینکه در تمام طول مصاحبه برانکو کمی آن طرف تر نشسته و برخی حرفهایمان را میشنید و البته در بخشی از گفتوگو وارد شد تا مصاحبه چوک ویژهتر شود.
مدتها بود قصد داشتیم با شما مصاحبه کنیم چرا که تصور میکنیم شما با برانکو تفاوت دارید و تیترهای خیلی بهتری نسبت به او میدهید.
(باخنده) مدتهاست برانکو شماره یک است اما بعد از مدتی ضرورت دارد بعضیها بدانند دستیاران برانکو چه دیدگاهی دارند. مثلا کریم باقری یا مارکو درباره فوتبال و زندگی چه فکری میکنند. من یک سال و نیم است اینجا هستم و این اولین مصاحبهام به شمار میآید در این مقیاس.
ما ابعاد ناشناخته شما را کشف کردیم و میخواهیم بیشتر کشف کنیم.
من پاسخگوی سوالاتتان هستم ولی واقعا آدم پیچیدهای نیستم.
روز مربی را پشتسر گذاشتیم. اول تبریک به خاطر روز مربی. سختی مربیگری در پرسپولیس را چطور توصیف میکنید؟
خیلی ممنونم. یک بار برانکو گفت کار در ایران اینطور است که اگر بتوانی کارت را خوب انجام بدهی انگار صبح بتوانی رئال را منیج کنی و عصر بارسلونا را. از بخشی از اروپا که ما آمدیم اینجا احساسات زیادی را درک میکنیم. منظورم از این احساسات، پرشور بودن و خونگرمی زیادی است که ما هم در جنوب اروپا حس میکنیم. این مردم با فوتبال زندگی میکنند. میبینیم که مردم با فوتبال زندگی میکنند و عاشق آن هستند اما به مرور این یک وجه غریب هم پیدا میکند که در مجموع مثبت به حساب میآید.
در ادامه همین کار سخت و حضورتان در پرسپولیس، از تجربیاتتان بگویید. نمونه عینی دارید؟
از ابتدا یک مقدار آن روش برای من غریب بود. مثلا به مرور دیدم که چطور به باشگاهشان عشق میورزند و به موازات زندگی عادیشان عاشق تیم محبوبشان هستند. این عشقورزی خوب است اما خیلی مواقع هواداران فکر میکنند همه چیز باید تا فردا برآورده شود. همیشه من مثالهایی میزنم از باشگاههای بزرگ. الکس فرگوسن عنوان سر یا لرد را دارد به خاطر موفقیتهایش اما 6 فصل سخت حضورش در یونایتد هیچ جامی نبرده اما مدیران باشگاهش داشتند میدیدند که اوضاع بهتر و بهتر میشود و پیشرفت هست. یا آریگو ساکی به میلان آمد و در فصل سوم حضورش داشت همه جامها را درو میکرد، دل بوسکه 3 فصل در رئال و کرویف 8، 9 سال در بارسا یا مثالهای دیگر. فکر نمیکنم در ایران این میزان از شکیبایی وجود داشته باشد. اگر بخواهید مرور کنید برانکو کارش را خیلی خوب انجام داده، فصل اول وقتی پرسپولیس در بحران بود تیم را تثبیت کرد. فصل دوم برای قهرمانی رفت ولی نایب قهرمانی شد بعد از استقلال خوزستان. در آن فصل بود که در لیگ قهرمانان مقابل الهلال باخت و حذف شد. فصل قبل که من هم بودم قهرمانی لیگ را آوردیم و به نیمهنهایی لیگ قهرمانان رسیدیم. اگر شما از نمای باز نگاه کنید این پروسه توسعه و پیشرفت را میبینید، حتی در نتایجی که من ذکر کردم که مدام رو به جلو میرفتیم. این یک نمونه از کاری است که در آن تداوم و توسعه مهم است. من خوشحالم که یک ماهی کوچک در این جریان هستم. جریانی که مثل یک رودخانه جاری است و باشگاه پرسپولیس توسعه پیدا میکند.
کلا به نظر میرسد شما زیاد جلوی چشم نیستید. مثلا وقتی آندره پانادیچ اینجا بود همه میگفتند نقش برانکو برای بلاژویچ را پانادیچ برای برانکو ایفا میکند. اما با اینکه شاید شما از نظر فنی بیشتر کار کردهاید، سابقه دارید و حتما در موفقیتهای پرسپولیس تاثیر داشتهاید اما چندان جلوی چشم نبودهاید.
من از دیده شدن لذت نمیبرم و نمیخواهم مردم مرا با انگشت نشان بدهند. به صورت ذاتی دستیار نباید خیلی به چشم بیاید چون جزو وظایف ذاتیاش نیست. من دستیار برانکو هستم و برانکو نقش اصلی را دارد و شماره یک است. شاید این تفاوت من است با یک رفتار ایرانی. من نمیدوم جلو تا دیده شوم. شغل من و مسوولیت من دیده شدن نیست. من باید کارم را درست انجام بدهم. اگر برانکو از کارم رضایت دارد ادامه میدهم وگرنه باید به خانهام بروم و باشگاه را ترک کنم. درست جواب دادم؟
بله ولی انگار نگاه به آن آدم (پانادیچ) فرق میکرد که چنین برداشتی به وجود آمد وگرنه ایشان مدت زیادی در کار نبود.
من آندره نیستم. بیشترین توجه مردم به خود آدم است تا حضورش در فوتبال. آیا مهم این است که من چه رنگ کفشی دوست دارم؟ برای فوتبال مهم این است که کار کنیم و اگر شد بازی را ببریم.
حتما بین خودتان و برانکو مرزهای بین دستیار و سرمربی را مشخص کردهاید یا این به صورت ذاتی بینتان وجود دارد؟
مرز مشخص است، برانکو سرمربی است. او رییس است.
شما در مواقع بحران و در طول نود دقیقه بازی چقدر به برانکو کمک میکنید. چون هیچ وقت ندیدیم که دوربینهای تلویزیونی روی نیمکت پرسپولیس زوم کنند و ببینیم شما در حال انتقال مطلبی به برانکو هستید.
این سوالی است که باید از برانکو بپرسید نه از من.
یعنی از طرف خودتان نمیتوانید جواب بدهید؟
خب من چطور میتوانم بفهمم که چقدر کمکش میکنم. او باید بگوید که این آدم چقدر کمکم میکند. من نمیتوانم به این سوال جواب بدهم. من به اینجا آمدم تا دستیار برانکو باشم. برای اینکه کمک کنم، اگر میتوانم کمک کنم و با هر کنش یا واکنشی و کارهایی که میتوانم انجام دهم اقدامات مثبتی داشته باشم نه اینکه مشکلی درست کنم یا اینکه یک لکه منفی در عملکرد برانکو بگذارم. من نمیخواهم آیکون یا شاخص برای تیم باشم. (به فرزاد حبیباللهی میگوید) تو که من را میبینی، من علاقهای به عکس انداختن ندارم. ایگور و مارکو بودند که گفتند بهتر است صفحه اینستاگرام باز کنی و من هم این کار را کردم.
اما خیلی فعالتر از آنها هستید (با خنده)
نه به طور معمول هر هفته یا دو هفته یک بار پست میگذارم.
با خیلی از همکاران که صحبت میکنیم احساس ما را دارند. اینکه آقای برانکو وقتی در طول بازی میخواهد تصمیمی بگیرد تاخیر دارد. هیچ وقت از طرف خودتان احساس نکردید که الان باید از روی نیمکت بلند شوم و چیزی به برانکو بگویم؟
قبل از اینکه ادامه بدهید (در میانه ترجمه سوال) میخواهم بدانم کی این را گفته؟
خودم.
شما فوتبال بازی کردهاید؟ دوره مدرسه فوتبال را گذراندهاید.
در سطح جوان و پایهها بله، مدرسه فوتبال هم رفتهام.
چند تا بازی مقابل 50 هزار نفر روی نیمکت بودهاید؟ حتما بیشتر از تلویزیون دیدهاید. ژنرال بودن بعد از پایان جنگ خیلی راحت است شما به عنوان مربی مسوولیت دارید. مثلا مسوولیت برای خانواده وجود دارد، شما برای زندگی خودتان مسوولیت دارید و میتوانید بگویید فردا میخواهم به فلان جا بروم چون میخواهم چیزی را تغییر بدهم. پس باید در همه تصمیمات صبر و تعقل باشد. (با خنده زیاد) جواب هایم قانعکننده است؟
جوابهایتان شبیه آقای برانکو شده. جواب میدهید ولی در اصل جواب نمیدهید.
چرا شما سیاست روزنامه یا سایتتان را عوض نکردید؟ شاید من جوهره پرسش شما را درک نمیکنم. این بستگی دارد به بازی و بازی به بازی شرایط فرق میکند. (شما به صورت کلی سوال را مطرح میکنید، فرزاد کمک میکند و میگوید باید نمونه بیاورید).
از آنجا که فصل قبل پرسپولیس موفقیتهای زیادی داشت و بحرانهای کمی به وجود آمد دقیقا نمیتوانیم مثال بیاوریم اما سال قبل و بعد از یکی از مسابقاتی که پرسپولیس نتیجه نگرفت مطلبی نوشتم با این تیتر که «چوک و باقری روی نیمکت چه کار میکنند؟»
من این نحوه سوال را درک نمیکنم. شاید بهتر باشد ما روی نیمکت ننشینیم و برویم در ویآیپی بنشینیم. خب باید چه کار کنیم؟
خیلی وقتها احساس میشود اگر بازیکنی دقیقه 60 وارد زمین شود خیلی بهتر از این است که دقیقه 80 وارد زمین شود یا دقیقه 90 بیاید. این در بازیهای پرسپولیس به کرات اتفاق افتاده. این را همه در رسانهها میگویند.
من پیشنهاد میکنم شما مربی شوید و آن بازیکن را دقیقه 50 یا 60 به زمین بفرستید. شما روزنامهنگارید، شما مربی نیستید. شما سوال بپرس من جواب میدهم. اما شما به من جواب میدهید (با خنده زیاد).
مثلا فلسفه بازی دادن به سیامک نعمتی در دقیقه 90 بازی برگشت با الهلال چیست؟
این سوالی است که باید از برانکو بپرسید.
خب برانکو برای این تعویض با شما مشورتی نکرد؟
برانکو رییس من است. با این روشی که در مورد سوال پرسیدن در پیش گرفتهاید نمیشود جوابی داد. اگر سوالی در مورد تیم، نحوه توسعه دادن و ... دارید من صحبت میکنم اما به اینجور سوالها نمیتوانم جواب بدهم، اینها سوالهایی است که خیلی بازاری است. مثلا شما میخواهید پسته و آجیل بخرید و میگویید چرا اینها اینطوری است. اگر شما برای مصاحبه جدی باشید از این سوالها نمیپرسید.
خب درباره سیستم بازی پرسپولیس میپرسیم. اینکه با سیستم جدید به نظر میرسد تیم گارد دفاعی گرفته و بعد از شهرآورد هم خیلیها گفتند پرسپولیس دفاعی بازی کرد.
این مردمی که میگویید بیشتر دوست دارند ببرند یا ببازند؟
خب قطعا دوست دارند ببرند.
ما در بازی که 3 بر 2 به استقلال باختیم با چه سیستمی بازی میکردیم؟
2-4-4 لوزی. البته تیم در آن بازی خیلی هجومیتر و زیباتر بازی کرد اما باخت.
شما میخواهید بهتر بازی کنیم و ببازیم یا ببریم؟
هر دو، یعنی بازی بهتر و برد. انگار پرسپولیس فصل قبل طوری بازی میکرد که کسی نمیتوانست ایرادی به آن بگیرد. تیم خیلی کامل بود و میبرد.
خب الان هم داریم میبریم و از سال قبل هم بیشتر امتیاز گرفتیم. (بعد از توضیحات حبیباللهی درباره میانگین امتیازگیری پرسپولیس در این فصل به چوک) اینجا مشکل این است که شما از من سوال میپرسید و جواب را خودتان میخواهید تعیین کنید. چون چارچوب و پلتفرم خودتان را دارید و آماده پذیرش جواب من نیستید. وقتی میخواهید جذاب بازی کنید باید برای این نوع بازی بازیکنانی داشته باشید. وقتی میخواهید موفقیتی بسازید باید اول ابزارش را داشته باشید. وقتی اول میشوید جام را میگیرید. وقتی اول میشوید که بیشترین امتیاز را داشته باشید. آخرین بار کدام تیم ملی قهرمان اروپا شد؟
پرتغال.
آیا جذاب بازی میکرد؟
نه
کرواسی جذاب بازی کرد و به پرتغال باخت. از نظر من بهتر این بود که جذاب بازی نکند ولی به پرتغال نبازد.
قطعا این 3 امتیازها خیلی اهمیت دارد اما منظور ما بیشتر این تغییر بود. یعنی چه نیازی در تیم احساس شد که این تغییر به وجود آمد؟ از این تغییر دنبال چه چیزی بود؟
ما چند بازیکن مصدوم داریم. تیم فقط 11 بازیکن اصلی نیست. کل بازیکنان در مجموعه تیم هستند. چیزی که برانکو در آن تبحر دارد. این است که هر روز بازیکنان را در تمرین میبیند و فرمشان را میفهمد و اینکه کدام بازیکن آماده است و چه شرایطی دارد. زمانی هم میرسد که شما باید چرخشی در تیم ایجاد کنید تا فرم تیم را تغییر دهید. بخاطر اینکه این آشکارا ضرورت دارد. یکسری خبرنگار هستند که تقریبا هر روز میآیند و تمرین ما را میبینند. اگر شما احساسات خودتان را کنار بگذارید و فقط تمرین را ببینید میتوانید چیزهایی را درک کنید. من فقط یک سال و نیم است که اینجا هستم. این کاری است که برانکو خوب انجام میدهد. برانکو در این مدت یکسری بازیکن را تغییر و برخی دیگر را توسعه داده. ما میدانیم که محمد انصاری دو سال پیش از لیگ یک آمده و حالا در تیم ملی است. همچنین صادق محرمی از ملوان آمده و برای جایزه بهترین بازیکن جوان لیگ کاندیدا بوده. محسن ربیعخواه از لیگ یک آمده و میدانم که مردم خیلی دوستش ندارند و خیلی به او میخندند اما او یکی از باثباتترین بازیکنان این تیم است. رئال مادرید را در نظر بگیرید که «کهکشانی» لقب دارد. سریع یادتان میآید که زیدان، بکام و رائول در آن تیم بازی کردهاند و کلی بازیکن مشهور دیگر اما وقتی ماکلله از آن تیم رفت نمیتوانستند هیچ جامی ببرند. مثل موقعیت الان که میگویید چرا آن بازیکن بازی میکند و چرا اینطوری بازی میکند. الان میتوانید بپرسید که چرا ماهینی از ملوانی که سقوط کرد و از یک دسته پایینتر آمده و حالا به تیم ملی دعوت میشود. کلی مثال دیگر هم هست. علیپور بازیکنی بود که روی نیمکت مینشست اما الان مهاجم اصلی ماست. این یک پروسه است و همیشه باید درباره این پروسه صحبت کنیم. اگر خوب نباشد و یک بازیکن دیگر بیاید گل بزند و پیشرفت کند جایش را میگیرد. ما باید به همدیگر باور و اعتماد داشته باشیم. مثلا من به برانکو ایمان دارم و او هم به من ایمان دارد که دارم کارم را درست انجام میدهم. بین بازیکن و مربی هم همین است. بین مدیریت و کادر فنی هم باید اینطور باشد. این به مرور یک خانواده را تشکیل میدهد که میتواند موفق باشد. اگر ما با هم کار میکنیم و شما به من اعتماد ندارید پس چطور میتوانیم پیش برویم؟ چطور میتوانیم به ستاره برسیم؟ باید یک مقدار در این موقعیت واقعگراتر باشیم. ایران پتانسیل خیلی خوبی در مورد بازیکنان جوان دارد. ما در کادر فنی خیلی در این باره حرف میزنیم. من با آقای کیروش موافقم درباره چیزی که اخیرا گفته است. فرزاد شاهد است که من یک سال و نیم است دارم همین را میگویم. منظورم همان حرفی است که کیروش گفت، شما پتانسیل و روح عالی دارید، امکان موفقیت دارید اما به این هم نیاز دارید که کسانی که فوتبال را اداره میکنند بیشتر فوتبال را حمایت کنند و در جهت واقعی قرار دهند. اما شما پتانسیل زیادی دارید. من بارها این حرف را گفتهام و با کیروش موافقم. ایران پتانسیل عظیمی دارد.
سوال درباره تغییر سیستم را از این جهت پرسیدیم که برانکو را میشناسیم و میدانیم مربی نیست که مدام دنبال تغییر باشد. شاید به همین خاطر است که این تغییر خیلی به چشم میآمد. شاید توقعات هم بالا رفته و دیگر کسی نمیتواند بپذیرد پرسپولیس با یک گل استقلالی را شکست دهد که در شرایط خوبی نبود.
همیشه اینجوری است. من با شما موافقم.
ما همیشه از بازیکنان پرسپولیس میشنویم که تیممان یک روح دارد و جو تیم خیلی خوب است. اما بعد از حذف مقابل الهلال...
[ اینجا برانکو که در میز کناری نشسته بود بعد از شنیدن سوال قبلی شروع به صحبت کرد و گفت: «نمیفهمم چرا برد یک بر صفر برایتان خسته کننده است. آیا باید 5 یا 6 یا 7 یا 10 گل به استقلال میزدیم. شاید ما یک نقشهای داشتیم که باید 15 گل میزدیم. نمیدانم چه اتفاقی افتاده اما شاید احتمالا بازیکنان ایده ما را نپذیرفتهاند و از ایدهها پیروی نکردهاند که باید 15 گل بزنند.»
این اتفاقی بود که خود برانکو رقم زده و توقعات را از پرسپولیس بالا برده.
برانکو: من میفهمم. بخاطر اینکه انتظار داشتید ما فینال لیگ قهرمانان را هم ببریم و حداقل در فینال جام باشگاههای جهان هم بازی کنیم احتمالا. اما حالا شاید نتوانیم در لیگ قهرمانان بازی کنیم. (اشاره غیر مستقیم به احتمال حذف و مجوز حرفهای)
برانکو با گفتن ببخشید به زبان فارسی جوابش را تمام کرد. بعد از آن چوک وارد بحث شد و گفت: یک مرد خیلی باهوشی گفت وقتی که یک بر صفر میبرید میتوانید 3 امتیاز را بگیرید. اگر 11 بر 10 ببرید باز هم 3 امتیاز میگیرید. اگر 20 بر صفر ببرید باز هم 3 امتیاز میگیرید. بعضی سوالها متاسفانه عاقلانه نیست. حریف من هم دارد فوتبال بازی میکند. اگر شما استقلال و پرسپولیس را مقایسه کنید استقلال چقدر پول برای جذب بازیکن خرج کرد؟
استقلال به مراتب بیشتر خرج کرده.
برانکو: چرا آنها نمیبرند؟ آنها که پول بیشتری خرج کردهاند.
آنها از ابتدای فصل شرایط بحرانی داشتند.
باز هم چوک در حال جواب دادن بود که دوباره برانکو از آن میز گفت: شما به من بگویید امید ابراهیمی هافبک دفاعی بهتری است یا ربیعخواه
قطعا امید ابراهیمی.
برانکو: شما که این اعتقاد را دارید پس چرا انتظار دارید ما 5 بر صفر استقلال را ببریم؟
اما مجموعه استقلال و تیم استقلال شرایط خوبی در این فصل نداشته.
برانکو: من با شما موافق نیستم.
آنها از هفتههای اول شرایط خوبی نداشتند.
برانکو: یک سوال دیگر میپرسم. زکیپور در دفاع چپ بهتر است یا ماهینی؟
قطعا ماهینی.
چوک: شاید از نظر روزنامهنگاران استقلالی زکیپور بهتر باشد. (باخنده)
برانکو باز هم با گفتن کلمه اوکی ببخشید بحث را تمام میکند]
در ادامه سوالی که ناقص ماند. باید بگویم به نظر میرسد بعد از باخت مقابل الهلال یک جور آشفتگی و بیانگیزگی در تیم به نظر میرسد. من در تمرین تیم نیستم اما میشنیدم و میدیدم که تیم به لحاظ ذهنی مشکل دارد. آقای برانکو اعتقادی به روانشناس ندارد و میگوید من خودم این کار را درست انجام میدهم.
من برانکو ایوانکوویچ نیستم. من چوک هستم. این سوال را از او بپرسید.
نه سوال نصفه ماند. میخواهم بدانم که کادر فنی در آن شرایط چطور توانست تیم را نجات بدهد؟ چرا که بلافاصله بازی نفت و استقلال را در پیش داشتید و فاصله هم خیلی کم بود. همه میگفتند این کار خیلی سخت است.
در ایران فوتبال فراتر از یک بازی است. ایران کشوری است با 30 سال تحریم. شما دشمنان زیادی در جاهای مختلف دارید و ما این را میفهمیم. این باعث احساس تنهایی میشود. برای نمونه بازی با نماینده عربستان سعودی فراتر از یک بازی است. بازیکنان هم در همان قالب زندگی میکنند و به همین دلیل همواره فشار، فشار و فشار وجود دارد. بعضی مواقع هم این را نشان میدهند. به همین دلیل ما به آنها افتخار میکنیم. آنها به معنای واقعی کلمه قهرمان هستند برای ما. برای نمونه هزینهای که الهلال برای خرید 3 بازیکن خود داشته به اندازه کل بازیکنان کادر ما بوده. آنها با چارتر اختصاصی پادشاه عربستان آمدند. ما با پرواز کلاس اقتصادی به دبی رفتیم. تازه دیدید بازی برگشت داور عمانی بود. ما در خانه هم بازی نمیکردیم. ما ترجیح میدهیم در تهران بازی کنیم و بعد ببینیم چه میشود. همه چیز در حاشیه این دو بازی فراتر از فوتبال بود، در پایان ما باختیم اما به عنوان جنگجویان شجاع. ما به بازیکنانمان و مجموع اتفاقاتی که افتاد بسیار افتخار میکنیم. بیاییم مرور کنیم چه اتفاقی افتاد. برای کمال کارت قرمز پیش آمد. ما آن بازی را بردیم و کمال محروم شد. بعد طارمی را قبل از پروازمان به خاطر محرومیت از دست دادیم. همیشه مشکلات کوچک و کوچک و کوچک دست به دست هم میدهند و یک مساله بزرگ را ایجاد میکنند. اگر ما مثلا برای دو فصل کنار هم بمانیم شاید برای فصل بعد شرایط 50 - 50 شود و بعد از دو سال این توانایی را داریم که الهلال را ببریم. البته دوباره ممکن است آنها بروند بازیکن 20 -10 میلیون دلاری بیاورند. مثلا ادواردو معادل 5 بازیکن ما برایشان هزینه برداشته. شغل شما هم بسیار مهم است برای اینکه واقعیت را به مردم نشان دهید. چمنهای ورزشگاههای ایران اغلب متناسب با زمین ورزشگاههای لیگ قهرمانان نیست. اغلب زمینهای ایران طوری است که توپ روی آن سرعت نمیگیرد و به اصطلاح SLOW است اما زمینهای لیگ قهرمانان را در نظر بگیرید که روی همه آنها توپ سریع حرکت میکند. مثلا زمین ورزشگاه الجزیره را در نظر بگیرید که آنجا مقابل الاهلی و الهلال بازی کردیم. مردم در تلویزیون این تفاوت را درک نمیکنند و ما اینجا کار میکنیم و فقط یکی دو جلسه آنجا تمرین میکنیم و تفاوت را درک میکنیم. در این تفاوتها خیلی چیزها میتواند اتفاق بیفتد.
برسیم به تخصص اصلی شما که کار کردن روی آکادمی باشگاههاست و در دیناموزاگرب هم چنین مسوولیتی داشتهاید. در آکادمی پرسپولیس چه کارهایی کردهاید؟ با مربیان پایه ارتباط دارید؟ اصلا باشگاه از شما کاری خواسته؟
بله، ما از ابتدای فصل پیش شروع کردیم. من یک برنامهای آوردم و با مدیریت باشگاه صحبت کردم. همینطور با مربیان آکادمی حرف زدم. من در مورد گلچین کردن بازیکنان، پروسه تمرینات و دورهبندی تمرینات صحبت کردم همینطور پروسه توسعه بازیکنان و باشگاه. در ایران ضرورت دارد که غیر از پرسپولیس و استقلال باشگاههای دیگری مثل سپاهان، تراکتورسازی و... انقلابی در آکادمی پایههایشان ایجاد کنند. برای نمونه در کشور من هر تیمی که در دسته سوم بازی میکند آکادمی دارد. به همین دلیل است که کشوری مثل کرواسی با 4 میلیون جمعیت، شما در نظر بگیرید به اندازه منطقه سعادت آباد، در چند سال اخیر مدام در رتبه 8 تا 12 رنکینگ فیفاست. این را یک نفر مثل چوک یا برانکو یا هر کس دیگری نمیتواند انجام دهد یا آقای طاهری. این غیرقابل باور است که آکادمی ما یک کمپ کوچک برای خودشان ندارند. درفشیفر را در نظر بگیرید. فقط یک زمین دارد. من شاهد بودم که در هتل ایرانیان دبی بخشی وجود دارد که سه زمین چمن وجود دارد و کسی هم آنجا تمرین نمیکند. حالا میدانید آکادمی الهلال چطوری است؟ آکادمی العین که دوست من مامیچ آنجا کار میکند شش زمین فقط برای جوانها دارد. بعد شما میتوانید خیلی چیزها را کنار هم بگذارید. تمرین خوب روزانه داشته باشید. من مدام از کلمه پروسه اسم میبرم. وقتی شنیدم پرسپولیس 4 تیم پایه دارد و هر کدام یک جا بازی و تمرین میکنند گفتم مگر میشود آنها را کنترل کرد؟ موضوع فقط پرسپولیس نیست. استقلال و بقیه تیمها هم همینطور هستند. این چیزی است که سرمربی تیم ملی به آن اشاره کرده. من و برانکو هم هر وقت با هم حرف میزنیم به آن اشاره میکنیم. ما الان به عنوان پرسپولیس جایگاه خوبی در وزشگاه کاظمی پیدا کردهایم اما الان فقط تیم اصلی آنجا تمرین میکند یعنی فقط یک تیم و حداکثر 24 بازیکن. تازه این برای یک تیم هم کافی نیست. شما وقتی 300- 200 بازیکن دارید کجا باید تمرین کنید؟ این پرسش اصلی در مورد آکادمیهاست. بعد از آن پیشنهاد دادم به آقای طاهری که ضرورت دارد هر کدام از این تیمها 4 مربی حرفهای تمام وقت داشته باشند. مثلا در تیم زیر 17 سال مربی حرفهای داریم که تمام وقت کار میکند اما برای هر کدام از این تیمها حداقل 4 مربی حرفهای تمام وقت لازم داریم. اگر میخواهیم پرسپولیس به عنوان یک باشگاه حرفهای در سطح بالا کار کند باید تیمهای پشتوانهاش یعنی زیر 19 و زیر 17 هم همین طور حرفهای باشند. آن طور که فهمیدم آنها حرفهای نیستند و نیمهحرفهای هستند (باخنده) مثلا چیزی که همیشه حرفش را با برانکو میزنیم این است که میرویم فرودگاه یک نفر با کولهپشتی دارد میآید و برانکو را میشناسد و میگوید من میخواهم در پرسپولیس بازی کنم. خب بله، هر کسی میخواهد در پرسپولیس بازی کند. فکر میکنید پیش میآید که در مادرید کسی جلوی زیدان را بگیرد و به او بگوید میخواهم در رئال بازی کنم؟ این چیزهایی است که ما میخواهیم کم کم تغییرش دهیم و شما روزنامهنگاران باید همراه ما باشید و ببینید ما میخواهیم فلسفه درست را جا بیندازیم و شما باید نگرش درست را جا بیندازید. وقتی میخواهید از سوپرمارکت نان، پنیر یا هر چیز دیگری بخرید، من پولش را میدهم و وقتی کارت بانکی پرسپولیس را در میآورم طرف میگوید من شما را میشناسم و همان لحظه میپرسد که چرا 2-4-4 لوزی بازی نمیکنید. 2-4-4 خطی بازی میکنید؟ به او میگویم میدانی چرا 2-4-4 خطی بازی میکنیم چون یک خانم ژورنالیست به من گفت بهتر است 2-4-4 لوزی بازی کنید (باخنده) بعد او احتمالا به من میگوید حق با من است چون من هستم که دارم پنیر را به شما میدهم. شاید در ایران اینطوری باشد. راضی بودید از جوابم؟
بله ، خیلی کامل بود.
در کشور من مردم میگویند اول باید جا را بسازی بعد گاو را بیاوری داخلش تا جا بشود. حالا معنیاش چیست؟ من میتوانم برای شما یک برنامه عالی بیاورم. میتوانید از هر کشوری که میخواهید برای تیمهای پایهتان مربی بیاورید. اما خب کجا میخواهید تمرین کنید؟ اول از هر چیزی باید خانه را آماده کنید و بعد باید آن چیزی که لازم دارید را بیاورید.
زمین کافی و مربی حرفهای، فاکتور دیگری هم لازم است؟
اول زمین و بعد از آن مربی. بعد از آن یک پروسه شروع میشود حدود 4 سال. اگر کلی نگاه کنید میشود آموزش.
باشگاه پرسپولیس در مقطعی تیم ب ایجاد کرد اما باشگاه احساس کرد نیازی به آن وجود ندارد.
خیلی از تیمها این کار را میکنند و خیلیها هم نه. برای اینکه یکسری آدمها را راضی نگه دارند تا در آن تیمها مربیگری کنند و بعد از آنکه در تیم اصلی تغییراتی دادند آنها را به تیم اصلی ببرند اما در ایران شما به این تیم نیاز دارید. تیم ب باید کجا تمرین کند؟ مثلا در انگلیس تعداد زیادی زمین وجود دارد که این کار را میکنند. شما چطور میخواهید چنین کاری کنید؟ کجا؟ یک تیم لیگ یکی در انگلیس کلی بازیکن خارجی دارد و زمین تمرین خودش. مثلا کسی را باید در نظر بگیرید. من به آقای طاهری پیشنهاد دادم تیمهای جوانان و پایه را برای شرکت در یکسری تورنمنت به اروپا بفرستند تا بروند شرایط را ببینند و نسل خودشان را با اروپا و کشورهای دیگر مقایسه کنند. ما چرا نمیتوانیم چنین کاری را سازماندهی کنیم و تورنمنتی برگزار کنیم که با دعوت از کشورهای دیگر برپا شود؟ پس باز هم میرسیم به اینکه همه چیز پروسه است. شما وقتی میخواهید تورنمنتی برگزار کنید به بودجه نیاز دارید. شما زمینهای خوبی ندارید ولی استادیومهای خوبی دارید. زمینهای تمرین اغلب فاجعهبار است. شما فکر میکنید منچستریونایتد و منچسترسیتی در یک زمین تمرین میکنند. مثل اینجا که پرسپولیس و استقلال در زمین شماره 2 آزادی تمرین میکنند و زمان را تقسیم میکنند. واقعا فکر میکنید گواردیولا صبر میکند تا وقتی تمرین تیم مورینیو تمام شد (با همان حالت ایستاده) به او میگوید تو 10 دقیقه بیشتر بمان و من فردا 10 دقیقه بیشتر تمرین میکنم.
گفتوگو از محمد قراگزلو - زهرا اسدی