گفتگوی تکان دهنده و خواندنی با داوود میر طوسی،اعجوبه تکنیکی پرسپولیس در دهه 50
داوود میر طوسی، بازیکن دهه 50 سرخپوشان ضمن تجمید از کیفیت فنی بازی شاگردان برانکو به مرور خاطراتش از حضور در این تیم پرداخت.
اختصاصی پیروزی دیلی؛به عنوان یک خبرنگار پرسپولیسی صادقانه میگویم که قبلا فقط اسمش را شنیده بودم، نه میدانستم پستش چه بوده و نه اینکه چطور به تیم آمده و چه عملکردی داشته و چطور از تیم رفته. وقتی هم با خطی که مشخصا پیششماره تهران نبود، تماس گرفتم این موضوع را صادقانه به «داوود میرطوسی» گفتم، فکر میکردم یکی از خوبهای فوتبال ما از خطه شمال بوده، که تاکید کرد بچه تهران است و به خاطر اتفاقاتی که در زندگیاش رخ داده، فعلا در این استان زندگی میکند.
البته قطعا کوتاهی از من و اطلاعاتم هست که یکی از بازیکنان فنی تاریخ باشگاهی که دوستش دارم را خوب نمیشناسم، یکی از تاریخسازان 6 تای 52 را که در کریهایمان همیشه به آن استناد میکنیم و با نماد 6 عکس یادگاری میگیریم.
این شاید حکایت خیلی از هواداران پرسپولیس باشد، لااقل نسلِ ما، اما وقتی پای حرف بزرگان تاریخ باشگاه و آنهاییکه آرشیو کاملی از اتفاقات مهم فوتبالی این سرزمین درروزگاری که از آن کمتر عکس و فیلمی در دسترس هست، در ذهنشان دارند، مینشینی متوجه میشوی که میرطوسی که بوده و البته چه بر سر خودش آورده که نتوانسته لااقل به اندازه استعدادی که داشته، امروز در فوتبال سهم داشته باشد.
گپ و گفت ما به درازا کشید چون میرطوسی تجربیات شیرین و تلخ زیادی از اوج و فرود زندگیاش داشت و البته برخلاف خیلیها، اصلا هم نمیخواست که آنچه از سرش گذشته و امروز پای سرنوشتش نوشته میشود، را پنهان کند. اصلا دوست داشت بگوید تا شاید جوانان امروزی راه را بیراهه نروند، که قدر پیراهنی که به دست آوردهاند را بدانند و این را بفهمند که این روزها همیشگی نیست. بدانند همان استادیومی که یکصدا آنها را تشویق میکند، با یک خطای کوچک یا بزرگ، نقدش میکنند و به راحتی جایگاهشان از دست میرود.
چیزی که در مورد میرطوسی بازیکن تکنیکی دهه 50 باشگاه پرسپولیس برایم جالب توجه بود، روحیهای است که اکنون دارد. همه تقصیرات را به گردن خودش میاندازد، درحالیکه وقتی کسی راهش، بیراهه میشود به هرشکل خیلیها در آن نقش دارند هرچند که مقصر شماره یک، خود فرد است. میرطوسی هم هر چه میپرسیم چه شد که راهش سالها به خطا رفت، دائم تاکید میکند خودش قدر موقعیتش را ندانست و تلختر اینکه حالا برای سر زدن به پدر و مادر و حلالیت گرفتن از آنها، سالهاست بر سر خاکشان حاضر میشود که بخواهد او را ببخشند و دعایش کنند.
بیش از این گفتن، زیادهگویی است، حرفهای داوود میرطوسی را بخوانید:
- عذر میخواهم بابت اینکه اطلاعات زیادی در مورد شما ندارم. خودتان از ابتدای فوتبالتان میگویید؟
من کارم را با تیم گارد شروع کردم، نه بگذارید از قبلتر از آن بگویم. کارم با تیم حمید در زمینهای خاکی شروع شد.
- پیش شماره تلفنتان 911 بود، اهل شمال کشور هستید؟
نه، من 19 مرداد 1330 در شمیران به دنیا آمدم. فوتبالم را از دروازه دولاب شروع کردم. تیم حمید، تیم دسته دویی تهران بود که هوشنگ ظفری مربیمان بود، تیم اول شد و رسیدیم به لیگ دسته اول. روز فینال خدابیامرز پرویز دهداری آمد و بازی ما را دید. آن زمان هنوز مربی تیم ملی نشده بود. کار من را پسندید و به تیم گارد برد و ستاره تیم گارد شدم.
- مرحوم دهداری به معلم اخلاق فوتبال ما شهره هست. حتما خاطرات زیادی از ایشان دارید.
واقعا معلم اخلاق و نمونه بود. ما که هیچوقت بدون پیشوند «استاد» خطابش نمیکردیم. او به همه بازیکنان احترام میگذاشت. من سنم خیلی کم بود که به گارد رفتم. همه بچههای تیم ما دانشجو بودند.
- در تیم دهداری در کدام پست بازی میکردید؟
بازیکن آزاد بودم، گاهی هافبک راست، اصلا هر جا که مربی میخواست. پاس گل میدادم، همیشه در خدمت تیم بودم. تماشاچی هم بازیام را دوست داشت. به من آن روزها لقب «نابغه فوتبال ایران»، «جادوگر» و ... داده بودند. بعدا دیدم گاهی علی کریمی را با من مقایسه میکنند.
- نسل شما از این نظر که آرشیو کاملی از بازیهایش وجود ندارد، ضرر کرد.
البته من یکسری عکس داشتم، فیلم که خب طبیعتا زیاد نیست، مثل همان 6تای 52 که با تاریخ پیوست و عدهای چون فیلمش نیست، کتمانش میکنند.
- چطور به پرسپولیس دعوت شدید؟
5 سال در تیم مرحوم دهداری بازی کردم. آلن راجرز مربی پرسپولیس بود. خودش گفت که داوود میرطوسی را به پرسپولیس بیاورید. بعد خدابیامرز همایون بهزادی آمد و گفت به تیم ما میآیی. رویم نمیشد به دهداری بگویم دوست دارم بروم. اصلا یک طوری شد که خود پرویزخان آمد خانهمان که از رفتن به پرسپولیس منصرفم کند. او اصلا این کار را برای کسی نمیکرد. آن زمان دروازه دولاب مینشستیم.
- چرا میگفتند به پرسپولیس نروید؟
من را خیلی دوست داشت، آنقدر که نمیخواست بروم. دهداری به دلایلی می گفت فعلا به پرسپولیس نرو، خراب میشوی، میگفت برایت زود است، من هم به حرفش گوش نکردم و رفتم.شاید اگر 3 سال بعد کی رفتم اتفاقات دیگری میافتاد.
- از این نظر می گویید که از نظر فنی نتوانستید خودتان را آنطور که باید و شاید نشان دهید؟
خب زود بود. 20 سالم بود. همان زمان برای تیم ملی هم انتخاب شده بودم. اتفاقا با رومانی هم در امجدیه بازی کردیم. به پرسپولیس رفتم علی پروین هم بود. همه خوبها بودند.
- ولی پول نبود.
هر کسی خودش برای خودش کفش تمرین میخرید. تازه شرایط پرسپولیس خیلی خوب بود. خدابیامرزد مرحوم عبدو را، او مدیر باشگاه بود. خیلی مرد خوب و مدیری بود. فوتبال و فوتبالیست را میشناخت. حتی میدانست خانه هر بازیکنی کجاست، برخلاف امروز که مدیران میآیند و اصلا بازیکنان را نمیشناسند. قدیمیها را نمیشناسند. رفتم دفتر طاهری مدیرعامل باشگاه، گفت اگر از عبدو طلب داری آمدی اینجا، برو. گفتم آمدم شما را ببینم و اتفاقا به عبدو بدهکارم، طاهری تعجب کرد. گفتم از نظر اخلاقی بدهکارم.
- روزی که به دفتر مرحوم عبدو رفتید چه صحبتهایی بین شما مطرح شد؟
دفترش همین بولینگ عبدوی فعلی بود. صحبت کردیم و قرارداد 100 هزار تومانی بستم. پول خیلی زیادی بود. او همیشه به من میگفت «پسرم»، هر چیزی که لازم بود در اختیار تیم میگذاشت. حقوق ماهانهام هزار تومان بود، این هم خیلی پول بود.
- پس روزهای خوبی داشتید؟
من از آنهایی بودم که فوتبالم در 3 سال تمام شد.
- چرا؟ یعنی به خاطر نیمکتنشینی؟
5-6 تا بازی خارجی هم برای تیم انجام دادم. خب هم بازی کردم و هم نیمکت مینشستم. هم از نظر سنی و هم از نظر کسوت و اینها خیلی مهم بودند. آن زمان علی پروین، همایون بهزادی، صفر ایرانپاک، ابراهیم آشتیانی و... در تیم بودند، خدا همه آنهایی که درگذشتهاند را رحمت کند. نمیشد جلوی آنها ادعایی داشت، من بازیهای خوبی انجام دادم، چند تا گل هم زدم، اما فوتبالم زود تمام شد و از فوتبال زده شده و دور شدم. مسایلی پیش آمد که رفتم. نوشتند داوود میرطوسی شهاب زودگذر فوتبال ایران، اما خودکرده را تدبیر نیست. مسیرم به کل عوض شد.
- دوست دارید موضوع را باز کنید و کمی بیشتر در این مورد حرف بزنیم؟
ازدواج اولم که خب به جدایی ختم شد. به بیراهه رفتم، ولی امروز خوشحالم که توانستم به خیلیها کمک کنم.
- یعنی اسیر اعتیاد شدید؟
بله. 30 سال درگیر این موضوع بودم.
- کجا و چه زمانی مسیرتان را دوباره تغییر دادید. یعنی آن جرقهای که شما را به زندگی سالم برگرداند، چه بود؟
واقعا یک جرقه بود که در ذهنم شکل گرفت. حتی کارتن خواب شده بودم، دائم میگفتم خدایا من را بکش. یک بار به ذهنم آمد چرا میگویم بکُش، خدایا کمکم کن. بعد یک چیزی دیدم که اصلا نمیتوانم در موردش صحبت کنم. همان چیزی که دیدم به کل متحولم کرد. وقتی گفتم خدایا کمکم کن، کمکم کرد و با یک گروهی آشنا شدم که در جلساتشان شرکت کردم و حالا 17 سال است که پاکم و حتی یک نخ سیگار هم نمیکشم. پاستوریزه پاستوریزهشدهام.
- اینکه راه را دوباره پیدا کردید، عالی است. خیلیها تا آخر در همان بیراهه میمانند و شجاعت و جسارت تغییر را ندارند.
8 سال که از بهبودیام گذشت دوباره ازدواج کردم. از ازدواج اولم دختری 44 ساله دارم که در سوئیس زندگی میکند. از این ازدواج هم پسری 2 سال و 6 ماهه دارم که اسمش امیرعلی است.
- اصلا چرا مسیرتان عوض شد. البته ستارههای زیادی از 2 تیم سرخابی به همین وضعیت دچار شدهاند.
خب خیلیها در این تیم بزرگ شدند و بزرگ ماندند مثل علی پروین، مثل مرحوم همایون بهزادی، عدهای هم مسیرشان به بیراهه رفت. من هم در پرسپولیس معروف شدم، ولی همیشه میگویم تقصیر خودم بود، کسی نقشی نداشت.
- مشکلات مالی هم نقشی در این اشتباهات داشت؟
نه، من وضع زندگیام خوب بود، از نظر مالی به فوتبال وابسته نبودم. گرچه پول خوبی هم از پرسپولیس گرفتم، اما به خاطر عشقی که به پیراهن این تیم داشتم قرارداد بستم. از تاج هم من را میخواستند، ولی من پرسپولیس را انتخاب کردم، البته خود پرویزخان دهداری هم از مکتب شاهین و پرسپولیس بود. همیشه هم این تیم را دوست داشتم و دارم، خوشحالم که در این تیم حضور داشتم. حالا هم زندگیام را دارم، هم امیرعلیام را. به کسانی که اسیر شدهاند کمک میکنم. میگویم چه راهی را رفتهام و چه دیدم که بقیه نروند.
- در بازی تاریخی 6تایی هم بودید؟
من ذخیره بودم، وقتی این نتیجه به دست آمد دیگر نیازی نبود به بازی بروم. بچههای ما عالی بودند، نمیدانم چه شد که خدابیامرز ناصر حجازی 3 گل خورد و بعد هم 3 تا رشیدی خورد. مرحوم منصور پورحیدری و مرحوم غلامحسین مظلومی هم در آن بازی بودند.
- متاسفانه اغلب اسمهایی که از آنها حرف میزنید، به رحمت خدا رفتهاند. چه حسی دارید وقتی آنها را خدابیامرز خطاب میکنید؟!
حس خیلی بدی است. هر وقت میآیم تهران، به بهشت زهرا میروم و وقتی به قطعه نامآوران میرسم گریهام میگیرد. آنجا همه دوستانم هستند که خوابیدهاند. همه را دوست دارم و برایشان دعا میکنم. البته میدانم خدا به من نظر کرده که فرم زندگیام تغییر پیدا کرد.
- اسم فوتبال که میآید بیش از همه چه چیزی به ذهنتان میآید؟
چهره خودم و تماشاگرانی که دارند تشویقم میکنند. آنهایی که خیلی دوستم داشتند. من ظلم بدی کردم به طرفدارانم، به آنهایی که به من لقب میدادند.
- چرا این را میگویید؟
من راه را سالها اشتباه رفتم. عکس من را به در و دیوار میزدند، این خیلی بد بود که بعدا شنیدند میرطوسی معتاد شده، این به فکر و علاقه آنها خسارت زد. بعدا وقتی بیرون میرفتم همه من را با دست نشان میدادند. حال بدی داشتم. گفتم که برایتان، کارتن خواب شده بودم. این خیلی بد بود.
- اما مهمتر از همه این است که بالاخره یک روز تصمیم گرفتید درستش کنید، کاری که خیلیها هم از عهدهاش برنیامدهاند.
بله، این هم خوب است. الان میتوانم به خیلیها کمک کنم. زندگیام را دوباره ساختم. البته گلهای هم از مدیران فوتبال دارم که بازیکنان را نمیشناسند. ما چیزی جز احترام نمیخواهیم. باید برویم دم در اتاقشان که شاید بخواهند ما را ببینند و شاید هم نخواهند. این احترام به باشگاه است که جایگاه پیشکسوت را بدانند. البته یک کارت دادهاند مخصوص استادیوم، که آن را نمیپذیرند. من خطا کردم، اما مگر هیچ جای دنیا هیچ ستارهای خطا نکرده؟ مارادونا هم همین راه را رفت، بعد خوب شد. هر اشتباهی تاوانی دارد که من تاوان اشتباهم را دادم. مسوولیتاشتباهم را کامل پذیرفتم که خودم خرابش کردم اما وقتی هم که تصمیم گرفتم که درستش کنم، خوب است که به جایگاه پیشکسوت احترام بگذارند. من امروز هم هواداران پرسپولیس را خیلی دوست دارم، اگر آنها تشویقم نمیکردند میرطوسی نمیشدم.
- همین که سعی کردید اشتباهتان را جبران کنید، واقعا قابل تحسین است.
پدر و مادرم فوت کردند، سر خاکشان میروم که جبران کنم. میروم که مرا ببخشند که بچه خوبی برایشان نبودم که نگرانشان کردم. میدانم من را بخشیدهاند و برایم دعا میکنند چون زندگیام واقعا عوض شد.
- بازیهای پرسپولیس را میبینید؟
بله میبینم. چه بازی خوبی بود همین مسابقه اخیر که بچهها 4 گل زدند. همه بازیها را دنبال میکنم. عاشق پرسپولیسم. عاشق طرفدارانش. به همه آنها تعظیم میکنم.
- برانکو چطور است؟
عالی. حرف ندارد. تیمش فوتبال شناوری را ارایه میکند.
- کسی را امروز در پرسپولیس میبینید که فوتبالش شبیه شما باشد؟
حقیقتا نه، سبک بازی من با آنها فرق داشت. بچههای امروز تیم خیلی خوب هستند ولی من طور دیگری بازی میکردم. گفتم که روزنامهنگارهای قدیمی میگفتند بازیام شبیه علی کریمی بوده، در یک بازی 6 نفر را دریبل میکردم. دریبل زن، شوتزن، کاشته زن و... از چپ و راست. الان مسی و رونالدو را خیلی دوست دارم. اصلا فوتبال تکنیکی را خیلی میپسندم.
- اشکالی ندارد این چیزهایی که گفتید را منتشر کنیم؟ میدانید که با وجود این همه بازیکن که در اوج فوتبال شان تمام شده و محو شدهاند اما هنوز هم بازیکنان زیادی هستند که عبرت نمیگیرند و فکر میکنند سرنوشت آنها آنطور نمی شود.
اینها به خودشان ظلم میکنند. خوب است که هر کسی گذشته خودش را به یاد داشته باشد. همه ما چیزهایی در گذشتهمان داشتیم اما بعد که به پرسپولیس میآییم وضعیت فرق میکند. کلی هوادار داریم و حالا همه ما را میشناسند، قبلا مثلا با موتور به تمرین میرفتیم اما بعد موتور جای خود را به ماشین میلیاردی میدهد، اما نباید گذشتهات را یادت برود. درست همان موقع که یادت میرود که بودهای، اشتباه میکنی و غرور تو را میگیرد. خدا کند بچهها حرفهای من را بخوانند و قدر این روزها و استعدادی که دارند را بدانند. طارمی هم یک اشتباهی کرد، اما جبران میکند. دوباره برمیگردد و میدرخشد.
- نگفتید چرا این روزها در شمال زندگی میکنید؟
در رفت و آمد هستم. خیلی دوست دارم دوباره به تهران بیایم اما درگیریهای مالیای دارم که باید حلشان کنم. البته خداراشکر که در سلامت کامل هستم و آرامش دارم. مشکلات هم حتما حل میشوند.
گفتگو از مرضیه دارابی