یوسفی:علی آقا می‌گفت ارنج برای تو معنا ندارد یک جا بند نمی‌شوی!

یوسفی:علی آقا می‌گفت ارنج برای تو معنا ندارد یک جا بند نمی‌شوی!

رحیم یوسفی هافبک تکنیکی دهه شصت سرخپوشان به مرور خاطراتش در پرسپولیس پرداخت.

اختصاصی پیروزی دیلی، تازه از بیمارستان مرخص شده، بعد از کلی درد کشیدن و شب نخوابیدن، سرانجام رحیم یوسفی تصمیم گرفت زانوی مصدومی که از دهه 70 با خود از فوتبال حرفه‌ای به یادگار دارد را به تیغ جراحان بسپارد.او یکی از بازیکنان خوب فوتبال ایران است که روزهای خاطره‌انگیزی را در پرسپولیس سپری کرد. گفت‌وگوی خبرنگار روزنامه پیروزی با رحیم یوسفی هافبک سابق سرخپوشان را در زیر می‌خوانید.
- خدا بد ندهد. چرا کارتان به بیمارستان کشید؟
بد نبینید. به خاطر زانویم بستری شدم و جراحی کردم.
- مصدومیت‌تان مربوط به گذشته بود؟
بله، از گذشته با من بود. نمی‌خواستم جراحی‌کنم و کج‌دار مریض با آن راه می‌آمدم. دیدم فایده ندارد. دو ماه بود دیگر شب‌ها نمی‌توانستم بخوابم.
- چند روز بیمارستان بودید؟


سه روز، البته قرار بود فقط دو روز باشم اما روز اول که مرا به اتاق عمل بردند فشارم 21 بود و گفتند نمی‌توانیم با این فشار کاری انجام دهیم و خطرناک است.
- سابقه فشار بالا داشتید؟
نه، نمی‌دانم چرا اینطوری شد. فشارم پایین هم نمی‌آمد. خلاصه اینکه یک روز دیرتر به اتاق عمل رفتم و خداراشکر که عمل با موفقیت انجام شد.
- چرا زودتر تن به جراحی ندادید که اینقدر درد نکشید؟
سال 72 یک‌بار رفتم از زانویم عکس گرفتم، آقایی که عکس‌ها را تحویل می‌داد، پرسید این عکس پای چه کسی است؟ گفتم مال من است، گفتم شاید داخلش گنجی، چیزی پیدا کرده! (باخنده) آن آقا گفت دیگر بازی نکن، زانویت خیلی خراب است، گفتم بازی نکنم چه کار کنم، من که کار دیگری از دستم برنمی‌آید. از سال 71 که از باشگاه پرسپولیس بیرون آمدم، همینطور مصدوم بودم اما تا 78 با همین زانو بازی کردم. این اواخر حتی دیگر پایم صاف هم نمی‌شد، دیگر خم شده بود و درست هم نمی‌توانستم راه بروم.
- پزشک که پای‌تان را دید، چه گفت؟
گفت تا کِی عمل کردی؟ گفتم اصلا پایم را عمل نکرده‌ام، گفت چهار تا مینیسک نداری! همه از بین رفته. شب‌ها با درد از خواب می‌پریدم.
- این وضعیتی که برای پای‌تان پیش آمد محصول تمرینات و بدنسازی اشتباه و تجویز‌های نادرست پزشکان بود یا اینکه با آن سطحی که فوتبال بازی می‌کردید این میزان آسیب‌دیدگی اجتناب‌ناپذیر بود؟
اینهمه سال فوتبال بازی کردم، آنهم به صورت حرفه‌ای. من از 14 سالگی به صورت حرفه‌ای در فوتبال بودم و تمرین می‌کردم. به هر حال طبیعی است که در این مدت آسیب ببینم. الان اکثر پیشکسوتان را ببینید از ناحیه زانو مصدومند و می‌نالند. خود نعیم‌آبادی می‌گفت باید پایم را عمل کنم. فرشاد پیوس هم از من در مورد دکترم می‌پرسید که گفتم خوب است، با اینحال چند وقت دیگر صبر کن نتیجه عملم را کامل ببینم. او هم باید جراحی کند. همه بچه‌ها آسیب‌دیده هستند.
- خیلی‌ از کسانی که حرف از درآمد بالای فوتبالیست‌ها می‌زنند به این چیزها و مشکلاتش توجهی ندارند.
دقیقا، آنها این روزهای ما را که نمی‌بینند.

- البته بگذاریم که نسل شما پولی زیادی هم نبرد.
به قول رضا وطنخواه، خب زمان ما اینطور بود، پول در فوتبال نبود، اما همان زمان هم حالش را بردیم، حالا پول آمده و خب بازیکنان خوب پول می‌گیرند. زمان ما اینطور بود که به عشق مردم و هواداران بازی می‌کردیم.
- خوبی‌اش این است که هرچند پول نبود اما دوستی‌ها از امروز خیلی پررنگ‌تر بود. همین که شما بیمارستان رفتید تعدادی از پیشکسوتان آمدند و جویای احوال‌تان شدند. این رفاقت‌ها خودش کلی ارزش دارد.
جاسمیان، قلیچ، کارگر، استیلی، پیوس و ... آمدند. علی آقا (پروین) هم زنگ زد، که گفتم دارم مرخص می‌شوم اینهمه راه از لواسان به اینجا نیایید. خودم اصرار کردم نیاید. خدا پدر همه بچه‌ها را بیامرزد. اصلا توقع نداشتم بیایند اما لطف کردند و آمدند. البته بعضی‌ها هم کم‌لطف هستند. دوستانی که با هم زندگی کردیم، ولی حتی یک زنگ هم به من نزدند و یا حتی در تلگرام پیام ندادند. به هرحال مریضی و اینجور اتفاقات برای همه هست، به قول معروف مرگ فقط برای همسایه نیست، خدا کند که همه همیشه سرحال و سالم باشند اما به هرشکل این روزها هم برای همه هست، ما هم از نظر عاطفی به هم وابسته هستیم و بهتر است که از حال هم خبر بگیریم.
- شما یکی از بهترین‌های هافبک‌های پرسپولیس در دهه ای بودید که تیم رویایی بود.
من آخرهای سال 65 آمدم. وضعیت تیم خوب بود.
- چه کسی پیغام فرستاد که به تیم بیایید؟
حقیقتش را بگویم، بعد از خدمت سربازی‌ام، تیم شاهین بودم. به خاطر خدمت دو سال در ژاندارمری بازی کرده بودم. بعد آمدم بانک ملی، یک بازی مقابل استقلال داشتیم در امجدیه، از آن بازی به بعد از چند جا برایم پیشنهاد بازی رسید. در آن مسابقه یک مقدار خوب کار کرده بودم و همه عملکردم را دیده بودند.

- فقط هافبک بودید؟
مربی هر جا می‌خواست بازی می‌کردم. من بازیکن چند پسته بودم. هر جا یار نداشتیم مرا می‌گذاشتند. اصلا فوتبالیست باید بتواند در همه پست‌ها بازی کند، جز بعضی جاهای زمین که خیلی تخصصی‌ است مثل دروازه‌بان. من حتی دفاع هم بازی کردم. زیاد می‌دویدم. علی‌آقا وقتی ارنج را می‌چید مثلا من را می‌گفت هافبک راست، بعد می‌گفت من در ارنج این را می‌نویسم اما تو که معلوم نیست کجای زمینی، همه جا هستی. بعد از بازی با بانک ملی، از استقلال مراغه‌چیان دنبالم فرستاد. روز دوشنبه‌ای بود در سال 65 که مدارکم را از آنها گرفتم و دادم پرسپولیس و اسمم به نام آنها رد شد. جلوی استقلال هم 35 دقیقه بازی کردم، جای محمد مایلی‌کهن به زمین آمدم. 7 سال فیکس پرسپولیس بودم. از 65 تا 71 که بیرون آمدم.
- پول هم گرفتید؟
همان اولش 25 هزار تومان گرفتم. آن هم روز اول چک دادند، فردایش اول وقت رفتم بانک، کارمند بانک تا چک را تحویل گرفت، گفت باز هم این چک؟! اینها که پول ندارند، به همه از این چک‌ها می‌دهند! اما چند وقت بعدش آقای بود که طرفدار پرسپولیس بود و با اکثر ما ارتباط داشت. یک روز گفت ناهار به چاپخانه‌ام بیا، بعد آن چک را گرفت و خودش 25 هزار تومان به من داد. این شد کل پولی که درآن سال‌ها از باشگاه گرفتم، به اضافه سال 71 که 250 هزار تومان قرارداد آخرم بود. درواقع یک صفر جلوی پول اولیه‌ام آمد. زمان ما در فوتبال پول آنچنانی نبود، البته همان موقع گسترش‌فولاد من را می‌خواست و خانه برایم می‌گرفت و 500 هزار تومان هم می‌داد که من به عشق پرسپولیس نرفتم.
- گفتید اول رفتید با استقلال تمرین کردید. پس اینطور نبود که بگویید از بچگی پرسپولیسی بودید!
این را نمی‌شود کتمان کرد که آن زمان همه دوست داشتند در پرسپولیس و استقلال بازی کنند، مثل حالا. من پرسپولیس را خیلی دوست داشتم، اما مهم این بود که از بین این تیم‌ها کدامیک زودتر می‌آمدند و پیشنهاد می‌دادند. ما باید طوری بازی می‌کردیم که تیم مورد علاقه‌مان بیاید و پیشنهاد بدهد، کسی هم نمی‌توانست بار اول که از یکی از دو تیم پیشنهاد می‌گیرد، آن را رد کند. استقلال اول من را خواست، رفتم اما دیدم نمی‌شود آنجا کار کرد و بعد خود پرسپولیسی‌ها آمدند دنبالم. همان زمان از باشگاه تکاور خواستند اول برای آنها 10 بازی انجام دهم و 40 هزار تومان بگیرم و بعد به پرسپولیس بروم اما هم علی‌آقا پیغام داد و هم فنونی‌زاده را فرستادند دم خانه‌ام، من هم به پرسپولیس رفتم.
- چیزی که در خاطر هوادار می‌ماند تعصب و غیرتی است که در طول سال‌های حضورش در تیم از خود نشان می‌دهد که از شما هم مردم چیزهای خوبی در خاطر دارند.
وقتی به تیم رسیدم در تمام آن سال‌ها با تمام وجود بازی کردم. اتفاقا همان سال 71 که از پرسپولیس جدا شدم، مرحوم پورحیدری و مظلومی استقلال بودند و گفتند بیا استقلال. اتفاقا می‌گفتند دو ساله قرارداد ببند که خیالم راحت باشد من را فقط به خاطر تغییر جو و مسائل اینچنینی نمی‌خواهند. اما گفتم من اینهمه در پرسپولیس سابقه دارم، مگر می‌شود حالا بیایم و برای استقلال بازی کنم و آنهمه سابقه را خراب کنم. عذرخواهی کردم و گفتم درست نیست این کار را انجام بدهم و هواداران را ناراحت کنم. ولی خیلی از بچه‌ها این کار را می‌کردند، من اما قبول نکردم، گفتم حیف است این سابقه را خراب کنم و به تیم‌های دیگر رفتم.

- حتما از 7 سال حضور در پرسپولیس خاطرات زیادی دارید.
واقعا برای من همه آن 7 سال خاطره هست. مهم‌تر از همه هواداران بودند، هر جا می‌رفتیم مردم به ما لطف داشتند. اتفاقا بیمارستان که بودم دوربین صداوسیما برای تهیه گزارش آمد، به آنها هم گفتم ما واقعا به عشق هواداران بازی می‌کردم. کِیف می‌کردیم آنها بخواهند با من عکس بگیرند. وقتی علی پروین را صدا می‌کردند که سمت‌شان برود، یک لحظه هم معطل نمی‌کرد. ما با مردم بودیم، از اینکه ما را می‌خواستند و دوروبرمان بودند، خیلی خوشحال بودیم. حالا وقتی می‌بینم بازیکن تنهایی جایی نمی‌رود، خیلی ناراحت می‌شود. دو نفر همیشه مثل بادیگارد در کنارشان هستند، این صحنه را دیده‌ام که می‌گویم. بچه می‌خواهد با بازیکن عکس بگیرد، اما آن محافظ‌ها او را هٌل می‌دهند و می‌گویند بیخود می‌کنی نزدیک بازیکن می‌شوی. همه ما با مردم بزرگ شده‌ایم و باید برای آنها بازی کنیم و کنارشان باشیم. اینها امروز شما را دوست دارند، الگوی بچه‌ها هستید، یعنی اینقدر پول و جایگاه مهم است که این رفتارها را نشان می‌دهید؟ برای من که اینها خیلی غیرعادی است.
- خودتان خواستید از پرسپولیس بروید؟
اولین قراردادم همانطور که گفتم 25 هزار تومان بود که بعد از 7 سال شده 250 هزار تومان، که باز هم خیلی پول بود. شما فکر کنید همان موقع به من دو و نیم میلیون تیم دیگر پیشنهاد داد، یعنی خیلی خیلی بیشتر از پرسپولیس. علی آقا گفت رحیم اگر می‌شود امسال هم بمان، گفتم آخرهای فوتبالم هست، اگر بروم روی نیمکت دیگر جایی من را نمی‌خواهد و همین پیشنهادات را هم دیگر ندارم. علی آقا موافقت کرد که بروم. دو سال پورا بودم، دو سال فجر سپاه، یک سال مسعود هرمزگان که مرحوم قایقران مربی‌اش بود. یک سال هم با شهرداری تبریز بودم که ذوالفقارنسب مربی‌اش بود. یک فصل هم الکتریک دماوند رفتم که اواسط فصل مربی‌ تیم شدم. دیگر پایم همراهی نمی‌کرد، دائم زانویم آب می‌آورد. دیگر فصل 78-79 آرام آرام کنار کشیدم.

- برای مربیگری کاری نکردید؟
چرا مدرک گرفت، حتی پیشرفته. خدا پدر و مادر رویانیان را بیامرزد، لااقل برای ما یک کار خوب کرد. او ما را به کلاس مربیگری برزیل فرستاد که دوره دیدیم. من تمام دوره‌های مربیگری را گذراندم و مدرک پیشرفته مربیگری هم دارم. 12 سال هم با پایه‌ها کار کردم، منتها اینجا به تیم‌های پایه اهمیتی نمی‌دهند و همه به حال خود رها می‌شوند. مدیران باشگاه‌ها می‌گویند باید ویترین‌مان قشنگ باشد، درست زمانی که بازیکنان خوب به جوانان می‌رسند و باید به آنها اعتماد کرد و تیم بزرگسالان باشگاه را با آنها تغذیه کرد، به آنها بها داده نمی شود. دائم هم مربیان عوض می‌شوند و هر کسی با هر سلیقه‌ای می‌آید بازیکنت را کنار می‌گذارد. این وسط‌ها مربیانی هم هستند که درست کار نمی‌کنند و پول می‌گیرند، من همیشه حقیقت را می‌گویم، حتما اگر بابت آن ضرر کنم. من همه مدارک مربیگری را دارم اما به تیم‌های پایه اهمیتی نمی‌دهند که کار کنیم. درنهایت هم تیم را به غریبه‌ها می‌دهند.
- سالم بودن از هر نظر یکی از شروط کار کردن در تیم‌های پایه است. متاسفانه در این سال‌ها حاشیه های زیادی به وجود آمده.
من خالصانه کار کردم، از کسی هم پولی نگرفتم. بازیکن داشتم که پدرش 40 میلیون تومان برای 5 ماه به من می‌داد، اما من از این پول‌ها نگرفتم.
- قرعه تیم ملی در جام‌جهانی را چطور می‌بینید؟
خب همیشه همینطور است که آن قرعه‌ای که دلت می‌خواهد در نمی‌آید اما ما تیم خوبی داریم و واقعا فوتبال است و هزار تا اتفاق. اسپانیا و پرتغال واقعا قوی هستند اما ما می‌توانیم خیلی آبرومندانه مقابل آنها بازی کنیم. مگر همین کار را مقابل آرژانتین نکردیم و مردم از بازی لذت بردند. یک هیچ باختن به آرژانتین آن هم گل خوردن از مسی در دقایق آخر، چیزی بود که همه را راضی نگه داشت. امروز فوتبال در دنیا خیلی به هم نزدیک شده، هر کسی هوشمندانه‌تر بازی کند و از جان مایه بگذارد برنده است. فوتبال است دیگر، واقعا ممکن است هر نتیجه ای به دست بیاید. یک سال در جام حذفی با خیبر خرم‌آباد بازی داشتیم، خیبر ما را یک بر صفر شکست داد. به حضرت عباس، ما باید 20 بر یک حریف را می‌بردیم ولی توپ‌های‌مان داخل گل نمی‌رفت. در دو قدمی دروازه علی پروین توپش بیرون می‌رود، هر کسی ضربه می‌زد گل نمی‌شد. فوتبال واقعا رو ندارد، یک بار می‌بینی هر چه می‌زنی درون دروازه نمی‌رود و یک روز هم از وسط زمین یک شوت معمولی می‌زنی و می‌رود داخل دروازه. امیدوارم ما هم در جام‌جهانی روزهای خوب فوتبال‌مان را ببینیم.


مرضیه دارابی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی